نقل و تحليل اسباب نزول درتفسير آلوسى

پدیدآورعلی غزنوی

نشریهفصلنامه پژوهشهای قرآنی

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیمسلمان

share 1332 بازدید
نقل و تحليل اسباب نزول درتفسير آلوسى

على غزنوى
سيماى روح المعانى

تفسير روح المعانى, از تفسيرهاى مهم و عمده اهل سنت است كه به وسيله ابى الفضل شهاب الدين محمود آلوسى بغدادى (تولد: 1217 هـ, وفات: 1270 هـ) نگاشته شده است..
اين تفسير كه در 30 جزء و 15 مجلد تدوين شده, داراى گرايشهاى فلسفى, كلامى, ادبى و فقهى است.
محمد حسين ذهبى درباره چگونگى تأليف و وجه نامگذارى آن, مى نويسد:
(… روش ايشان در چگونگى تدوين اين تفسير, شگفت آور است. ايشان روزها مشغول فتوا دادن و تدريس بوده و اوايل شب, جلسات مفيد داشته و فرصت براى نوشتن تفسير نداشته است و اين كار را در اواخر شب انجام داده, ورقهاى نوشته شده را به منشيهاى خود سپرده و آنان به مدت ده ساعت آن را پاكنويس مى كرده اند.
در سال 1267 هـ, هنگامى كه نگارش تفسير روح المعانى به پايان رسيد, مرحوم آلوسى به اين فكر افتاد كه نامى براى تفسيرش برگزيند.
اين موضوع را با على رضا پاشا, وزير الوزراء سلطان محمود خان بن سلطان عبدالحميدخان در ميان گذاشت. وى اين تفسير را بدون تأمل (روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم و السبع المثانى) نام نهاد.). 1

علوم مورد نياز در تفسير قرآن از ديدگاه آلوسى

علاّمه آلوسى پيش از شروع به تفسير, مقدمه اى طولانى در زمينه مطالب ضرورى و مورد نياز درتفسير قرآن كريم, بيان مى كند. در اين مقدمه, انگيزه نوشتن تفسير را يادآور شده و سپس تحت عنوان (فوائد) در باره تفسير و تأويل, نياز به تفسير, شرافت علم تفسير و علومى كه در تفسير به آنها نياز است, سخن به ميان آورده است.
علوم ضرورى در تفسير قرآن از نظر آلوسى, چنين است:
1. علم لغت 2. علم نحو 3. علم معانى, بيان و بديع 4. علم حديث 5. علم اصول فقه 6. علم كلام 7. علم قراءت.
آلوسى در پايان اين بحث,با نگاهى به گفتار سيوطى به نقد آن پرداخته, مى نويسد:
(… سيوطى علم (تصريف) و علم (اشتقاق) را از جمله علوم ضرورى در تفسير قرآن به شمار آورده است, ولى باور من اين است كه آنچه ما ياد كرديم كافى است و نيازى به اين دو علم نيست.
سيوطى علم فقه را نيز از جمله اين علوم دانسته است, در حالى كه جز او كسى اين علم را يادآور نشده است.
سيوطى از علم ديگرى نيز ياد كرده و آن, (علم موهبتى) است [علمى كه خداوند به انسان عنايت مى كند] ولى اين علم اولاً قابل كسب نيست و بر فرض اكتسابى بودن آن, فهم و شناخت معانى قرآن كريم وابسته به چنين علمى نيست. بلى فهم اسرار قرآن ممكن است در پرتو اين علم موهبتى ميسّر گردد.)2

روش تفسيرى روح المعانى

در اين كه تفسير روح المعانى, روش تفسير به رأى, يا روش ارشادى و راهنمايى به پيام و مفاهيم قرآن را در پيش گرفته, انظار متفاوتى ابراز شده است..
برخى معتقدند:
(تفسير روح المعانى, تأليف علاّمه شهاب الدين آلوسى بغدادى, بزرگترين تفسيرى است كه در اين زمينه تأليف گرديده و مؤلف آن, با نظم خاصى ميان آنچه كه از طريق عبارت و آنچه كه از طريق اشاره از آيات قرآنى مفهوم مى گردد, جمع كرده است….)3
از سوى ديگر محمد حسين ذهبى, روح المعانى را جزء تفاسير به رأى مى شمارد و در اين زمينه مى نويسد:
(…از آن جا كه آلوسى هميشه بعد از بيان آنچه كه مربوط به ظاهر آيات قرآن است, به بيان (تفسير ارشادى) مى پردازد, بعضى از علماى تفسير, چونان تفسير نيشابورى, روح المعانى را جزء تفاسير ارشادى قرار داده اند, ولى من معتقدم كه بايد اين دو تفسير را در شمار تفاسير به رأى محمود قرار دهيم, زيرا مقصود عمده اين دو تفسير, تفسير ارشادى نيست… تفسير روح المعانى از مهم ترين تفاسير به رأى جايز است….)4

تفسير به رأى از ديدگاه آلوسى

آلوسى در مورد تفسير قرآن كريم, معتقد به اجتهاد و تدّبر در آيات قرآن كريم است و رواياتى را كه از تفسير به رأى منع مى كنند, مورد تحليل و توجيه قرار مى دهد.
وى در مقدمه تفسير خود پس از بيان علوم ضرورى در تفسير قرآن كريم, به بحث تفسير به رأى مى پردازد و چنين مى نويسد:
(در مورد (تفسير به رأى) آنچه كه معروف و مشهور است, منع از آن است. براى اين موضوع به چند حديث تمسّك جسته اند:
ابى داود, ترمذى و نسائى از پيامبر(ص) نقل كرده اند كه حضرت فرمود:
(كسى كه با رأى خود در باره قرآن سخن بگويد, در صورتى كه به واقع برسد, باز هم خطا كرده است.)
در روايت ديگر از قول ابى داود آمده است:
(كسى كه بدون علم در باره قرآن سخن بگويد, جايگاه او پرُ از آتش خواهد شد.)
پس از نقل اين دو حديث, مى نويسد:
(… دليل درخور اعتمادى وجود ندارد كه تفسير به رأى را منع كند, زيرا اولاً:
در صحت حديث اول, جاى ترديد است, چه اين كه (مدخل) نسبت به صحت آن, تأمل كرده است و در صورتى كه اين روايت از جهت سند صحيح به شمار آيد, مراد از خطا, خطاى در مسير است, زيرا راه مراجعه به الفاظ قرآن, بهره گيرى از اهل لغت است و در ناسخ و منسوخ, راه مراجعه, اخبار است و در بيان مراد, بايد به شرع روى آورد و در صورتى كه هيچ يك از اين راهها ممكن نباشد, استفاده از فكر و انديشه مانعى ندارد. علاوه بر اين, ممكن است مقصود روايت از تفسير به رأى, تفسير بر اساس هواى نفس باشد, به اين شكل كه مفسّر, مذهب و عقيده خود را اصل مسلّم قرار دهد و قرآن را تابع آن به شمار آورد و تفسير كند. چنين شيوه اى اگر به نظريه صحيحى هم منتهى شود, باز هم خود روش, غلط و خطاست.
سومين بيان اين است كه منظور از تفسير به رأى, نسبت بدون دليل مطالب به خداوند باشد.)
امّا در مورد حديث دوم, چنين ابراز مى دارد:
(اين حديث دو معنا دارد:
1. كسى كه در باره آيات مشكل قرآن سخنى بگويد كه نمى داند, گرفتار غضب خداوند خواهد شد.
2. كسى كه در باره قرآن سخنى بگويد, در حالى كه مى داند حق غير از آن است, به كيفر الهى گرفتار خواهد شد.
به هر حال, دلايل جواز به كارگيرى رأى و اجتهاد در فهم قرآن كريم فراوان است. اين دلايل قرآنى, با احاديث منع معارضه مى كند….)5
آنچه از اين گفتار به دست مى آيد, اين است كه: آلوسى يكى از راههاى تبيين و تفسيرقرآن را, رأى و اجتهاد مى داند. وى معتقد است كه اعجاز قرآن با وجدان قابل درك است نه با تقليد.
به هر حال, آلوسى كار تفسير را يكسره به رأى و اجتهاد شخصى واننهاده است, بلكه راههاى بسيارى را در جهت تبيين و تفسير قرآن بر شمرده كه استفاده از رأى, آخرين آنها قلمداد شده است.
براين اساس, تفسيراو را نمى توان صرفاً تفسير به رأى دانست.

روش ترتيب مطالب در تفسير روح المعانى

ترتيبى كه آلوسى درتفسير خود در پيش گرفته است, از اين قرار است:
1. وجه تسميه سوره و بيان نامهاى ديگر سوره.
2. فضيلت سوره.
3. مكى و يا مدنى بودن سوره ( محل نزول سوره ).
4. تعداد آيات.
5. ارتباط و مناسبت سوره با سوره قبل.
6. اشاره به محل نزول برخى آيات.
7. بيان نسخ و عدم نسخ آيات مورد بحث.
8. طرح آيه مورد تفسير.
9. بحث ادبى.
10. بحث لغوى.
11. نقل اسباب نزول.
12. تفسير آيه با آيات ديگر.
13. برداشتهاى عرفانى از چند آيه تحت عنوان, (الكلام من باب الاشارة). در اين قسمت, بيشتر مباحث كلامى و عرفانى مورد بحث قرار مى گيرد.
14. بحث موضوعى به مناسبت آيات.

جايگاه اسباب نزول در تفسير روح المعانى

آلوسى براى اسباب نزول,اعتبار ويژه اى قائل است و براى آن جايگاه خاصى درنظر گرفته است. وى در مقدمه تفسير خود, يكى از علوم ضرورى براى تفسير قرآن كريم را (علم الحديث) شمرده و معتقد است: تنها در پرتو اين علم مى توان به اسباب نزول دست يافت.
محسن عبد الحميد در اين زمينه نوشته است:
(…آلوسى از اسباب نزول در تفسيرقرآن كريم استفاده بسيار خوبى كرده است. دراين تفسير, تحقيق علمى زياد وجود دارد و نظرّياتى برگزيده شده كه مناسب با جوّ عمومى قرآن كريم است.)
در تفسير خود, ذيل اين آيه مباركه: (ان اللّه لايستحيى ان يضرب مثلاً ما بعوضةً فما فوقها…) (بقره / 26) مى نويسد:
(از ابن عباس نقل كرده اند: اين آيه در باره يهود نازل شده است. هنگامى كه خداوند به عنكبوت و مگس مثال مى زد, منافقان گفتند: خداوند برتر و بالاتر از اين است كه چنين مثالهايى بزند, در اين موقع آيه نازل شد و به آنان پاسخ گفت….)6

استفاده آلوسى از اسباب نزول در تفسير آيه

آلوسى درتفسير و فهم آيات از اسباب نزول استفاده كرده است.وى منشأ اختلاف در برداشت از آيات را, اختلاف در سبب نزول مى داند, چنانكه اين مطلب را ذيل اين آيه مباركه بيان داشته است:
* (الذين ينقضون عهد اللّه من بعد ميثاقه…) بقره / 27
(دراين كه مراد از نقض عهد چيست, چند وجه را بيان كرده اند:
…مراد از عهد در اين آيه, يا عهدى است كه به واسطه عقل گرفته شده و خداوند عقل را براى بندگانش حجت قرار داده است… يا مراد از عهد, فرستادن رسولان براى امّتها و فروفرستادن كتابها براى آنان است و نقض كنندگان آن كفار و منافقان خواهند بود.
و گفته شده كه مراد از عهد, امانتى است كه انسان آن را حمل كرد بعد از آن كه آسمانها و زمين از حمل آن امتناع ورزيدند.
ونيز گفته شده كه مراد از عهد, عهدى است كه از بنى اسرائيل گرفته شده تا خون يكديگر را نريزند و يكديگر را از خانه هايشان بيرون نرانند….)
آلوسى پس از بيان وجوه تفسيرى, چنين مى نويسد:
(… منشأ اين اختلافات, اختلاف در سبب نزول است….)7
محسن عبدالحميد در اين زمينه مى نويسد:
(… آلوسى, آيات قرآن كريم را با سبب نزولى كه به نظر او صحيح مى آيد, تفسير مى كند, چنانكه ذيل آيه مباركه (وكلوا واشربوا و لاتسرفوا…) (اعراف/ 31) درتفسير آيه مى نويسد:
كلبى گفته است: اهل جاهليت در ايام حج, غذاى كافى نمى خوردند و از روغن استفاده نمى كردند. مسلمانان به پيامبر (ص) گفتند: ما مسلمانان سزاوارتر به اين كاريم, خداوند اين آيه را نازل فرمود.)
آلوسى در پايان مى نويسد:
(… و لا تسرفوا; يعنى حلال خدا را بر خود حرام نكنيد, چنانكه اين معنى مناسب با شأن نزول اين آيه است…)8
* (و ان تصبهم حسنة يقولوا هذه من عنداللّه وان تصبهم سيئة يقولوا هذه من عندك) نساء / 78
در تفسير اين آيه, با استفاده از سبب نزول مى نويسد:
(… از حسن و ابن زيد روايت شده: اين آيه در باره يهود نازل شده و علت نزول اين است كه خداوند براى يهود, نعمت فراوان داده بود. هنگامى كه پيامبر(ص) وارد مدينه شد, آنان را دعوت به ايمان كرد, ولى آنان كفر ورزيدند. خداوند ارزاقشان را كم كرد, يهوديان گفتند: هيچ گاه در درختان و مزارع ما چنين نقصى و آفتى ديده نشده بود, از وقتى كه اين مرد [پيامبر (ص)] به اين جا آمد, نعمتها از ما گرفته شد….
نيز گفته اند كه اين آيه در باره سرباززنندگان از جنگ اُحد (عبداللّه ابيّ و يارانش) نازل شده است.
صحيح اين است كه اين آيه در باره يهود و منافقان هر دو نازل گرديده است. آنان در باره پيامبر(ص) فال بد مى زدند, كه آمدن پيامبر(ص) قحطى و گرسنگى را براى آنان آورده است. بر اين اساس, مراد از حسنه و سيئه در اين آيه, نعمت و بليّه است, همان گونه كه استعمال آن در طاعت و معصيت نيز شايع است….)9

روش آلوسى در نقل روايات اسباب نزول

آلوسى نسبت به نقل روايات, چه در تفسير آيات و چه در مورد اسباب نزول, اهتمام فراوان دارد و روايات را مى آورد و پس از تجزيه و تحليل, روايتى را كه از نظر صحت سند وقوت دلالت, محكم و استوار باشد, برمى گزيند. برخى نويسندگان بر اين باورند:
(آلوسى تمام روايات را در تفسير آيات گرد آورى كرده است و آن جا كه اين احاديث با هم تعارض داشته باشند, درباره آن احاديث, از جهت قوت و ضعف, بحث مى كند….
قاعده كلى كه آلوسى طبق آن در تفسير خود سير مى كند, اين است كه هر گاه حديثى در نظرش صحيح آيد, بر آن تأكيد كرده, روايات ديگر را رد مى كند. بنابراين, وى در شناسايى احاديث صحيح, سعى وافر دارد تا بتواند در تفسير آيات به آن استناد جويد.
وى درمرحله بعد به احاديثى كه ديگران به آنها استناد كرده اند, مى پردازد و آنها را از جهت اضطراب در سند و يا از لحاظ دلالت مورد نقد و بررسى قرار مى دهد و اثبات مى كند كه دلالت بر آن رأى و نظر ندارد.)10
همو در جاى ديگر مى آورد:
(… آلوسى از ميان روايات اسباب نزول روايت معيّنى را انتخاب و روايات ديگر را رد مى كند, چنانكه ذيل اين آيه مباركه: (فويل للذين يكتبون الكتاب بايديهم…) (بقره / 79 ) انجام داده است
وى در شأن نزول اين آيه گفته است: اين آيه در باره احبار يهود ناز ل شده است, چه اين كه آنان بيم داشتند كه اگر صفات ياد شده در تورات براى پيامبر (ص) همچنان در تورات باقى بماند, مردم به حقانيت پيامبر پى برده و به وى ايمان آورند و در نتيجه, رياست احبار از بين برود. از اين روى, در تورات دست بردند و صفات ياد شده براى پيامبر خاتم را دگرگون ساختند.
اما آن نظر كه مى گويد اين آيه در باره كسانى است كه به پيامبر ايمان نمى آوردند و از هيچ كتابى پيروى نمى كردند, بلكه خودشان كتاب مى نوشتند و حلال و حرام را برابر ميل و دلخواه خودشان قرار مى دادند و نيز اين سخن كه آيه در باره (عبداللّه بن سرح) كاتب پيامبر(ص) (كه قرآن را تغيير مى داد و به ارتداد كشانده شد) نازل شده باشد, هيچ كدام نمى تواند صحيح باشد.)11
آلوسى در بيان روايات اسباب نزول سعى دارد آنها را از قلم نيندازد و چه بسا در شأن نزول يك آيه, چندين روايت را نقل مى كند.
به عنوان نمونه آلوسى در شأن نزول اين آيه كريمه: (و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه…) (بقره / 207) مى نويسد:
(اين آيه در باره صهيب رومى نازل شده است, هنگامى كه وى ازمكه به مدينه هجرت كرد.
و نيز نقل شده كه اين آيه در باره زبير و مقداد نازل شده است, هنگامى كه اين دو نفر, استعدادشان را در پايين آوردن پارچه اى كه اهل مكه بر شاخه درخت آويزان كرده بودند, نشان دادند.
و نيز از اماميه و بعضى حنفيها نقل شده است كه اين آيه در باره على (ع) نازل شده, هنگامى كه حضرت على در بستر پيامبر(ص) خوابيده بود.) 12
اين روش درجاى جاى تفسير روح المعانى به چشم مى خورد.

روش آلوسى در نقل و نقد روايات اسباب نزول
1. سند شناسى: يكى از ملاكهاى آلوسى درنقد روايات و ضعيف شمردن آنها, نبود حديث دركتابهاى معتبر حديثى و تفسيرى است:
* (قل أتحاجّوننا فى اللّه و هو ربّنا و ربّكم و لنا اعمالنا و لكم اعمالكم و نحن له مخلصون) بقره / 139
آلوسى در بيان سبب نزول آيه مى نويسد:
(روايت شده است كه اهل كتاب به پيامبر(ص) گفتند: تمام پيامبران, از قوم ما هستند و اگر براستى شما پيامبر بودى, مى بايست از ميان ما برانگيخته مى شدى.
نظير اين روايت براى مشركان عرب نيز ياد شده است, ولى تطبيق آيه بر مشركان دشوار است, زيرا مشركان عرب, اگر چه در امر دين با پيامبر (ص) محاجّه مى كردند, ولى به اندازه اهل كتاب مهارت نداشتند, چه اين كه سواد نداشتندو روش مناظره را نمى شناختند.
آنچه كه در سبب نزول اين آيه, روايت شده, در هيچ يك از كتابهاى حديث و تفاسير معتبر نيامده است, چنانكه در اين مورد سيوطى تصريح كرده است…)13
در برخى موارد, رواياتى را كه مفسران ديگر نپذيرفته اند, آلوسى پذيرفته و به عنوان اسباب نزول ياد كرده است.
وى درذيل آيه مباركه: (ولاتنكحوا المشركات…) (بقره / 221) مى نويسد:
(سبب نزول اين آيه مباركه, مرثدبن ابى مرثد است. وى تصميم گرفت كه با زنى مشرك از اهل مكه, كه در دوران جاهليت معشوقه او ,بود ازدواج كند. اين آيه در باره او نازل شد و او را از اين كار منع كرد.
و گفته شده كه سيوطى, اين موضوع را سبب نزول آيه نمى داند. ايشان آيه (الزانى لاينكح الا زانية…) (نور / 3) را براى اين موضوع ذكر مى كند).14

2. اهتمام به روايات مشهور و كنار نهادن روايات ديگر: آلوسى روايات زيادى را درباره اسباب نزول نقل مى كند, ولى از ميان آنها, روايتى را مورد تأييد قرار مى دهد كه ازشهرت برخوردار باشد.
* (و منهم من عاهد اللّه لئن آتانا من فضله…) توبه / 75
آلوسى در ذيل اين آيه, روايت مفصّلى از عامه و خاصه نقل كرده كه آيه در باره (ثعلبة بن حاطب) نازل شده است. او مرد فقيرى بود و مرتب به مسجد پيامبر مى آمد و اصرار داشت كه پيامبر(ص) دعا كند تا خداوند مال فراوانى به او بدهد. پيامبر(ص) به او فرمود: آيا بهتر نيست كه تو به پيامبر خدا تأسّى كنى و با زندگى ساده بسازى!
ثعلبه دست بردار نبود و باز هم اصرار مى ورزيد, تا اين كه به پيامبر(ص) عرض كرد: به خدايى كه تورا به حق فرستاده, سوگند ياد مى كنم, اگر خداوند ثروتى به من عنايت كند, تمام حقوق آن را مى پردازم.
پيامبر (ص) براى او دعا كرد. چيزى نگذشت كه وى ثروتمند گرديد. پس از مدتى, پيامبر (ص) مامور جمع آورى زكات را نزد او فرستاد. اين مرد از پرداخت زكات خوددارى كرد… و در باره او آيات فوق نازل شد.
سپس آلوسى روايت ديگرى را نقل مى كند كه اين آيات در باره حاطب بن ابى بلتعه نازل شده است.
درپايان, روايت اول را ترجيح مى دهد و مى گويد:
(روايت اول, صحيح و مشهور است….)15
* (وانّ من اهل الكتاب لمن يؤمن باللّه و ما انزل اليكم و ما انزل اليهم خاشعين للّه لايشترون بآيات اللّه ثمناً قليلاً…) آل عمران / 199
(ابن جرير از جابر نقل كرده است هنگامى كه نجاشى از دنيا رفت, پيامبر (ص) به مردم دستور داد, تا بر او نماز بخوانند. پس از انجام اين عمل, منافقان گفتند: محمد بريك نصرانى كه هرگز او را نديده است, نماز مى خواند. پس اين آيه نازل شد….
قتاده و عطاء نقل كرده اند: اين آيه درباره چهل نفر ازاهل نجران, از طايفه بنى حرث بن كعب, كه همه مسيحى بودند و به پيامبر (ص) ايمان آوردند, نازل شده است.
ابن اسحاق گفته است: اين آيه درباره جمعى از يهوديان, از جمله عبداللّه بن سلام و همراهان او, كه اسلام را اختيار كردند, نازل شده است.
مجاهد گفته است: اين آيه در باره تمام مؤمنان اهل كتاب نازل شده است.
مشهورتر ازهمه, اين روايت است كه آيه در باره نجاشى نازل شده است.)16

3. توجه آلوسى به درستى سند در نقد و نقل: آلوسى در نقل روايات اسباب نزول, توجه جدى به درستى سند روايات اسباب نزول دارد:
* (واذا لقوا الذين آمنوا قالوا آمنّا و اذا خلوا الى شياطينهم قالوا انامعكم…)
بقره / 14
آلوسى ذيل اين آيه مباركه,شأن نزولى را كه زمخشرى و بيضاوى نقل كرده اند, مورد انتقاد قرار مى دهد و از نظر سند به اين سبب نزول خدشه وارد مى آورد. شأن نزول از اين قرار است:
(عبداللّه بن ابيّ, همراه يارانش در مسير, با چند تن ازصحابه پيامبر(ص) روبه رو شد. عبد اللّه بن ابيّ به ياران خود گفت: نگاه كنيد! اين نادانها از شما حساب مى برند!
هنگامى كه نزديك آنان رسيدند, دست ابابكر را گرفته, از روى چاپلوسى گفت: آفرين بر صديق سيد بنى تميم و شيخ الاسلام و دوم پيامبر(ص) در غار, كه مال و جان خود را در راه پيامبر (ص) بخشيده است.
سپس دست عمر را گرفت و گفت: آفرين برسيد بنى عديّ, فاروق قوى در دين خدا, كه مال و جان خود را براى پيامبر (ص) بذل كرده است.
پس از آن دست على (ع) را گرفت و گفت: آفرين بر پسر عمّ و داماد پيامبر (ص), سيد بنى هاشم بعد از پيامبر(ص).
سپس متفرق شدند. عبداللّه ابيّ به اصحاب خود گفت: ديديد كه چگونه با آنان برخورد كردم! اصحاب كار او را ستايش كردند, و اين آيه نازل شد.)17
آلوسى ذيل آيه چنين مى نويسد:
(نزد من هيچ سبب نزولى براى اين آيه صحيح نيست. آنچه زمخشرى و بيضاوى نقل كرده اند, از طريق سدّى صغير است و وى مردى دروغگوست, و اين سلسله, سلسله كذب است, نه سلسلة الذهب.)18

4. نقل برخى اسباب نزول بدون ذكر سند: آلوسى در بيشتر موارد, اسباب نزول را به صورت مستند بيان كرده, ولى در مواردى چند, سند را فروهشته است:
* (و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه…) آل عمران / 85
ذيل آين آيه مباركه بدون ذكر سند, مى نويسد:
(اين آيه در باره گروهى نازل شده است كه دوازده نفر بودند. درميان آنان (حرث بن سويد) حضور داشت. آنان مرتد شدند و از مدينه به مكه باز گشتند….)19
* (ما ننسخ من آية او ننسها…) بقره / 106
(اين آيه در باره مشركان و يا يهود نازل شده است. آنان پيامبر (ص) را استهزا مى كردند و مى گفتند:
محمد (ص) اصحابش را به چيزى دستور مى دهد, ولى دوباره از آن نهى مى كند. امروز چيزى مى گويد, فردا خلاف آن را بيان مى دارد و قرآن, كلام غير محمد نيست.)20

عموم نص و خصوصيت سبب از ديدگاه آلوسى

آلوسى در مورد كار برد اسباب نزول معتقد است كه اسباب نزول مانع از عموميت آيه نمى شود:
* (و من اظلم ممّن منع مساجد اللّه ان يذكر فيها اسمه…) بقره / 114
در مورد سبب نزول اين آيه چنين بيان مى كند:
(اين آيه در باره (طيطوس بن إسيانوس) رومى و ياران وى نازل شده است. آنان با بنى اسرائيل جنگيدند, مردان جنگى آنان را كشتند, فرزندانشان را اسير كردند, تورات را آتش زدند, بيت المقدس را خراب و بدان بى حرمتى كردند و خوكها را در آن ذبح كردند. اين خرابيها تا زمان عمر باقى بود, تا اين كه به دست مسلمانان, بازسازى گرديد.
و نيز عطاء از ابن عباس نقل كرده است كه اين آيه درباره مشركان عرب نازل شد. آنان, مسلمانان را از عبادت در مسجد الحرام مانع مى شدند.
…ظاهر آيه عام است, هر منع كننده از مساجد و هر مسجد را شامل مى شود و خصوص سبب, مانع از عموميت آيه نيست….)21
* (ان الذين يكتمون ما انزلنا من البيّنات…) بقره / 159
(جماعتى از ابن عباس نقل كرده اند: چند نفر از مسلمانان, مانند: معاذبن جبل, سعدبن معاذ و خارجة بن زيد, سؤالاتى از دانشمندان يهود, در باره مطالبى از تورات كردند. آنان از توضيح مطالب خوددارى كرده و آن را پنهان داشتند. خداوند اين آيه را در باره آنان نازل فرمود.
و از قتاده نقل شده كه اين آيه درباره كتمان كنندگان يهود و نصارى نازل شده است.
و گفته شده كه اين آيه در باره تمام كتمان كنندگان احكام دين نازل گشته است.
نزديكتر به واقع اين است كه آيه در باره يهود نازل شده است, ولى بر اساس رواياتى كه در اين زمينه وجود دارد, اين آيه يك حكم كلى و عمومى را بيان مى كند و شأن نزول آن در باره يهود, موجب اختصاص يافتن آيه به ايشان نيست, زيرا اعتبار براى عموم لفظ است, نه خصوص سبب.)22

تقطيع آيه با اسباب نزول

ييكى از روشهاى آلوسى اين است كه يك آيه را جدا جدا و تقطيع شده بيان مى كند, به شكلى كه خواننده گمان مى كند آيه در چند مرحله نازل شده است:
* (واللائى يئسن من المحيض من نسائكم ان ارتبتم فعدّتهن ثلثة اشهر) طلاق / 4
ذيل اين آيه مباركه چنين مى نويسد:
(حاكم و بيهقى و جماعت ديگرى از ابيّ بن كعب نقل كرده اند: جمعى از مردم مدينه, هنگامى كه آيه اى در سوره بقره, درباره عدّه زنان, نازل شد, گفتند: حكم عدّه سه طايفه از زنان: دختران كوچك, زنانى كه حيض نمى بينند و زنان باردار, بيان نشده است. خداوند در سوره نساء آيه (والّئى يئسن…) را نازل كرد.
درروايت آمده است: گروهى كه از جمله آنان, ابى بن كعب و خلاد بن نعمان بودند, هنگام استماع آيه: (والمطلقات يتربصن بانفسهن ثلاثة قروء) (بقره /228) گفتند: يا رسول اللّه زنانى كه بواسطه خردسالى و يا پيرى عادت نمى شوند, حكمشان چيست؟ اين آيه نازل شد (و التى يئسن…)
سپس سؤال كننده در باره عده زنان باردار پرسش كرد, اين آيه نازل شد, (واولات الأحمال…).23
* (و اذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلاة ان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا انّ الكافرين كانوا لكم عدوّاً مبيناً) نساء / 101
درسبب نزول اين آيه مى نويسد:
(ابن جرير از على (ع) نقل كرده است: گروهى تجارت پيشه از پيامبر (ص) سؤال كردند: اى رسول خدا! درحال مسافرت چگونه نماز بخوانيم؟ خداوند اين آيه را نازل كرد: (و اذا ضربتم فى الارض…)
پس از آن, وحى قطع شد. يك سال گذشت. هنگامى كه پيامبر (ص) در يكى از جنگها, نماز ظهر را به جا آورد, مشركان با يكديگر گفتند: پيامبر و ياران او, [هنگام اقامه نماز] فرصت مناسبى براى حمله از پشت سر, براى شما پديد آورده بودند. چرا بر آنان هجوم نبرديد. يكى از مشركان گفت: هنوز فرصت از دست نرفته و آنان بازهم نماز خواهند گزارد. خداوند دربين دو نماز (ظهر و عصر) اين آيه را نازل كرد: (وان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا…).24

نقل اجمالى اسباب نزول

آلوسى روايات اسباب نزول را به صورت تفصيلى نقل مى كند, ولى در پاره اى موارد به صورت كلى و اجمالى از آن مى گذرد:
* (قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم…) آل عمران / 64
درباره سبب نزول اين آيه مى نويسد:
(سدّى گفته است: اين آيه در باره نمايندگان نصاراى نجران نازل شده است.
قتاده, ربيع و ابن جرير نقل كرده اند: اين آيه در باره يهود مدينه نازل شده است.
ابى على جبائى گفته است: اين آيه در باره هر دو طايفه يهود ونصارى نازل شده است…)25
* (افمن وعدناه وعداً حسناً فهو لاقيه كمن متّعناه متاع الحيوة الدنيا ثمّ هو يوم القيامة من المحضرين) قصص / 61
درمورد سبب نزول اين آيه مى نويسد:
(بنابر آنچه ابن جرير از مجاهد نقل كرده است: اين آيه در باره رسول خدا (ص) و ابى جهل نازل شده است. به طريق ديگر از مجاهد نقل شده كه اين آيه درباره حمزه و ابى جهل نازل گشته است….)26

نقد و تحليل اسباب نزول در تفسير آلوسى
آلوسى در بسيارى از موارد به تحليل و بررسى سبب نزول پرداخته و در تحليل اسباب نزول, معمولاً از تاريخ, مفهوم وسياق آيات استفاده كرده است.

نقد اسباب نزول با تاريخ

* (يا ايها الذين آمنوا لاتقربوا الصلوة و أنتم سكارى حتّى تعلموا ما تقولون و لاجنباً الاعابرى سبيل حتى تغتسلوا و ان كنتم مرضى او على سفر…) نساء / 43
(… ابن جرير از ابراهيم نخعى نقل كرده است: به ياران پيامبر (ص) جراحتى رسيد, سستى بر آنان عارض گرديد و دچار جنابت شدند. از اين مسأله به پيامبر(ص) شكايت كردند, پس آيه: (وان كنتم مرضى أو على سفر…) نازل شد.
اين روايت بر خلاف نظر جمهور است, زيرا آنان روايت كرده اند اين آيه در (غزوه مريسيع) نازل شده است. هنگامى كه پيامبر (ص), در شب باز مى گشتند, گردنبندى كه از اسماء خواهر عايشه بود, از گردن عايشه فرو افتاد. وقتى به منزلى رسيدند, عايشه موضوع را به پيامبر(ص) گفت. حضرت دو نفر را به دنبال گردنبند فرستاد ومنتظر آنان ماند. وقتى صبح شد, آنان آب نداشتند. ابوبكر با عايشه به تندى برخورد كرد و گفت: پيامبر(ص) و مسلمانان را بدون آب نگه داشتى, اين آيه نازل شد….)27
* (عسى اللّه ان يجعل بينكم و بين الذين عاديتم منهم مودّة…) ممتحنه / 7
در سبب نزول اين آيه چنين مى نويسد:
(مودّتى كه خداوند بين آنان برقرار كرده است, ازدواج پيامبر (ص) با امّ حبيبه بنت ابى سفيان است كه با اين ازدواج, وى امّ المؤمنين و معاويه, خال المؤمنين شدند.
اين روايت با ظاهر آيه نمى سازد, زيرا اولاً ازدواج پيامبر (ص) با امّ حبيبه در زمان هجرت به سوى حبشه صورت گرفت و اين آيات در سال ششم هجرت نازل شد. ثانياً اين كه روايت از ابن عباس باشد, جاى سخن است.)28

نقد اسباب نزول با سياق آيات

آلوسى در برخى موارد, اسباب نزول را با سياق آيات نقد كرده است:
* (والشعراء يتبعهم الغاوون…) شعراء / 224
(از ابن عباس روايت شده كه اين آيه در باره شعراى مشركان نازل شده است… و ابن جرير از ابن عباس نقل كرده است: در زمان پيامبر(ص) دو نفر كه يكى از ايشان انصارى بود, همديگر را هجو كردند. همراه هر يك, افراد فرومايه اى از قومشان در اين كار شركت داشتند, خداوند اين آيه را نازل كرد (والشعراء يتبعهم الغاوون).
آلوسى مى نويسد:
(در صحت اين روايت, جاى سخن است. آنچه از سياق آيه استفاده مى شود, اين است كه اين آيه در ردّ كفار كه در باره قرآن چيزهايى مى گفتند, نازل شده است.)29
* (يا ايها الذين آمنوا اذا تناجيتم فلاتتناجوا بالاثم و العدوان و معصيت الرسول…) مجادله / 9
در سبب نزول اين آيه مى نويسد:
(… آنچه بسيار بعيد مى نمايد اين است كه در سبب اين آيه گفته اند: آيه در باره خوابهاى ناگوار و پريشانى است كه برخى مؤمنان مى ديدند و آن را براى ديگران نجوا گونه نقل مى كردند.
اين سبب نزول با آغاز و سياق آيات مناسب نيست.)30

تعدّد اسباب نزول در يك آيه

آلوسى چندين اسباب نزول را ذيل يك آيه جايز مى داند.
محسن عبدالحميد در اين باره مى نويسد:
(… آلوسى مانعى نمى بيند كه ذيل يك آيه, چند سبب نزول آورده شود. ممكن است در يك مسأله, چند سبب نزول باشد و قرآن حكم تمام آنها را بيان كرده باشد, چنانكه ذيل اين آيه مباركه مى نويسد:
(ان الذين يشترون بعهد اللّه و ايمانهم ثمناً قليلاً…) آل عمران / 77
(از ابن مسعود روايت شده كه اين آيه در باره (اشعث بن قيس) نازل گشته كه به دروغ مى خواست زمين ديگرى را تملك كند. هنگامى كه آماده سوگند براى ادّعاى خود شد, آيه فوق فرود آمد. در اين هنگام اشعث ترسيد و به حق اعتراف كرد و زمين را به صاحبش باز گرداند….
از عدى بن عمير نقل شده است: بين (امرؤ القيس) و مردى از حضرموت دشمنى بود. اين دعوا به محضر پيامبر (ص) كشيده شد. به مرد حضرمى گفته شد: شاهد بياورد و گرنه بايد امرؤ القيس, قسم بخورد.
مرد حضرمى گفت:
اى رسول خدا! اگر امرؤ القيس قسم بخورد, زمين من از دستم مى رود!
رسول خدا فرمود: (كسى كه به دروغ قسم ياد كند تا حق برادرش را پايمال سازد, خداوند را در حالى ملاقات مى كند كه به او غضب كرده است.)
امرؤ القيس عرض كرد: اى رسول خدا! كسى كه ترك قسم كند, در حالى كه مى داند بر حق است, پاداش او چه خواهد بود؟ حضرت فرمود: بهشت.
امرؤ القيس گفت: من ترك قسم مى كنم.
آن گاه اين آيه نازل شد.
ابن جرير از عكرمه نقل كرده است: اين آيه در باره ابى رافع, حيّ بن اخطب و كعب بن اشرف فرود آمده است. آنان تورات را تحريف كردند, نشانه هايى را كه در تورات در باره پيامبر (ص) وجود داشت از بين بردند و قسم ياد كردند كه آن جمله هاى تحريف شده از ناحيه خداوند است, سپس اين آيه نازل شد….)
آلوسى در ادامه چنين مى نويسد:
(هيچ مانعى از چندين اسباب نزول ذيل يك آيه وجود ندارد….)31
آيه اى ديگر:
* (والذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم…) آل عمران / 135
ذيل اين آيه مباركه چند شأن نزول را بيان مى كند و در پايان مى گويد مانعى ندارد كه چند اسباب نزول باشد.
(از ابن مسعود نقل شده: هنگامى كه مسلمانان به پيامبر (ص) عرض كردند: بنى اسرائيل نزد خداوند از ما مسلمانان برترند؟ اين آيه نازل شد.
در روايت كلبى آمده است: دو مرد از انصار و ثقيف كه پيامبر(ص) بين آنان عقد اخوت خوانده بود, از يكديگر جدا نمى شدند, تا اين كه پيامبر (ص) عازم غزوه شد. مرد ثقفى, همراه پيامبر (ص) خارج گشت و مرد انصارى را سرپرست خانواده خود قرار داد. روزى مرد انصارى وارد خانه برادر دينى خود شد, همسر او را در حال غسل كردن مشاهده كرد كه موهاى خود را شانه مى زند. نفس بر او غلبه كرد, نزديك زن شد. زن دستانش را جلوى صورت گرفت. مرد انصارى دست او را كنار زد, ولى ناگهان از كرده خود پشيمان شد و باز گشت. آن زن گفت: سبحان اللّه امانتت را خيانت و پروردگارت را معصيت مى كنى و به حاجتت نمى رسى!
مرد انصارى با ندامت به كوهها رفت و در پيشگاه خداوند از اين عمل توبه مى كرد, تا اين كه مرد ثقفى از اين ماجرا اطلاع يافت, نزد مرد انصارى آمد, وى را خدمت پيامبر (ص) آورد و اين آيه نازل شد….
از ابن عباس روايت شده: زن زيبا صورتى نزد تيهان تمارّ آمد تا از او خرما بخرد. تيهان تمارّ, زن را بغل كرد و بوسيد, ولى به سرعت از كار خويش پشيمان شد. او خدمت پيامبر (ص) آمد, واقعه را براى آن حضرت باز گفت, اين آيه نازل شد.)
آلوسى در ادامه مى نويسد:
(هيچ مانعى وجود ندارد كه براى چند سبب, يك آيه نازل شده باشد.)32

ميزان تأثير گرايش مذهبى آلوسى در نقد اسباب نزول

در باره گرايش مذهبى آلوسى, به ترديد سخن گفته اند. گاه وى را داراى اعتقاد سلفى و شافعى مذهب دانسته اند و زمانى او را حنفى مذهب شمرده اند. يكى از محققان در باره وى مى نويسد:
(… آلوسى به اختلاف مذاهب دانا بوده و از ملل و نحل آگاهى داشته است. وى عقيده سلفى ومذهب شافعى را اختيار كرده, ولى در بيشتر مسائل, مقلد امام اعظم, ابى حنيفه بوده است.)33
همين نويسنده, هنگامى كه نظريات تفسيرى آلوسى را نقل مى كند, به اين نتيجه مى رسد كه آلوسى, حنفى مذهب بوده است.
در سوره بقره, ذيل اين آيه: (… و متّعوهن على الموسع قدره) (بقره / 236) نظريات فقهى را ذيل اين آيه چنين بيان مى كند.
(… امام مالك گفته است: مراد از محسنون, متطوعون است و به اين آيه بر استحباب پرداخت مقدارى مال به زن مطلّقه استدلال مى كند.
نزد ما, پرداخت چنين مالى به مطلّقات كه در آيه آمده است, واجب و در ساير مطلّقات, مستحب است.
و نزد شافعى, بنا بر يكى از دو نظريه او, پرداخت مال به تمام زنان مطلّقه در صورتى كه جدايى از ناحيه مرد باشد و قبل از دخول, طلاق داده باشد, واجب است.)
محمد حسين ذهبى, در پاورقى از كلمه (عندنا) استفاده مى كند كه آلوسى, حنفى مذهب بوده است.34

تعصب مذهبى آلوسى

هر چند محمد حسين ذهبى, آلوسى را فردى غير متعصب معرفى كرده وگفته است آلوسى نسبت به مذهب خاصى, تعصب نمى ورزد35, ولى مراجعه به تفسير آلوسى, آشكار مى سازد كه وى در باره شيعه نتوانسته است تعصّب خود را مخفى دارد. او در نفى دلايل شيعه, به شيوه اى غير علمى و غير مستدل, تمسك جسته است:
* (يا ايّها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربّك…) مائده / 55
آلوسى ذيل اين آيه مباركه, حدود هشت صفحه بحث كرده است. وى تلاش دارد داستان غديرخم را كه از روايات بسيار استفاده مى شود, به نحوى رد كند و خلافت حضرت على(ع) را انكار نمايد. به قسمتهايى از مطالب ايشان ذيل اين آيه اشاره مى كنيم:
(… از ابن عباس نقل شده: اين روايت در باره على (ع) نازل شده است. خداوند دستور داد تا پيامبر(ص), ولايت على (ع) را به مردم خبر دهد. پيامبر (ص) خوف آن را داشت كه مردم در باره وى مطالب ناخوشايند بگويند. خداوند اين آيه را به حضرت محمد (ص) وحى فرمود. پس از آن, پيامبر (ص) در روز غديرخم, به اين مهم اقدام كرد, دست على را گرفت و فرمود: هر كس كه من مولاى اويم, على مولاى اوست….
روايت غدير خم, عمده ترين دليل شيعيان است و بر آن اضافاتى كرده اند و اغراض باطلشان را اعمال كرده اند و در لابه لاى آن, كلمات دروغى را افزوده اند و بر صحابه طعنه زده اند. بر كسى پوشيده نيست كه اخبار (غدير) كه در آن امر به استخلاف شده است, نزد اهل سنت صحيح نيست….)36
آلوسى در ادامه اين سخن, به بررسى روايت غدير پرداخته است و مى نويسد:
(… در سند روايت, ابواسحاق است. اين مرد شيعى است و روايت ايشان پذيرفته نيست.)37
آلوسى ادّعا مى كند كه اهل سنّت بر نپذيرفتن روايات غدير اتّفاق دارند, در حالى كه در باره غدير, روايات متواتر از اهل سنّت رسيده است.
علاوه بر اين, روايت ابو اسحاق را به جرم شيعه بودن مردود مى شمارد!
اينها, حاكى از پيشداورى و تعّصب است.
* (انّما وليّكم اللّه و رسوله و الذين آمنوا…) مائده / 55
ذيل اين آيه مباركه,رواياتى را نقل مى كند كه اين آيه در باره على (ع) نازل شده است و در ادامه چنين مى نويسد:
(شيعه به وسيله اين آيه بر امامت على (ع) استدلال كرده است.
آنان قائل شده اند كه به اتفاق و اجماع علما, اين آيه در باره على (ع) است و كلمه (انّما) حصر را مى رساند….
ولى اهل سنّت به اين سخن چند جواب داده اند: جواب اول,جواب نقضى است, به اين بيان كه اگر شيعه معتقد است اين آيه, امامت متقدّمان را اثبات مى كند, بايد گفت: پس آيه, بايد امامت متأخرّان, همچون امامت امام حسن و امام حسين (ع) و باقى امامان دوازده گانه را نفى كند! پس اين دليل, ضررش بيشتر به شيعه مى رسد تا اهل سنّت…) 38

منابع مورد اعتماد آلوسى در تفسير روح المعانى

تفاسيرى كه آلوسى از آنها در تفسير خويش نقل قول كرده, عبارتند از:
1. تفسير ابن عطية, به نام (المحرّر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز)
2. تفسير ابى حيّان, به نام: (البحر المحيط فى تفسير القرآن الكريم)
3. تفسير زمخشرى, به نام: (الكشّاف)
4. تفسير ابى السعود, به نام: (الدّر المنثور)
5. تفسير بيضاوى
6. تفسير فخر رازى
7. تفسير مجمع البيان.
مصطفى ابراهيم المثينى, در كتاب خود به نام: (مدرسة التفسير فى الاندلس), مى نويسد:
(از جمله مفسرّان مشهورى كه تحت تأثير ابن عطيه و ابى حيان قرار گرفته اند, امام آلوسى بغدادى, صاحب تفسير روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم و السبع المثانى است. امام آلوسى از تفسير ابن عطيه استفاده كرده است و اقوال ايشان را زياد نقل مى كند….)39
محمد حسين ذهبى مى نويسد:
(… آلوسى از تفاسير ابن عطيه, ابى حيان, تفسير كشاف, تفسير ابى السعود, تفسير بيضاوى, و تفسير فخر رازى استفاده برده است و معمولاً از ابى السعود, به شيخ الاسلام, از بيضاوى, به نام قاضى, و از فخر رازى, به امام, تعبير مى كند….
وى بيشتر, نظريات فخر رازى را دنبال مى كند, بويژه در مسائل فقهى, زيرا وى از نظريات فقهى ابوحنيفه حمايت كرده است.)40


پی نوشت‌ها:

1. ذهبى, التفسير و المفسّرون, (چاپ دوم: دار احياء التراث العربى,1396 هـ / 1976 م), 1/ 355.
2. علاّمه آلوسى, روح المعانى, (چاپ چهارم: بيروت, دار احياء التراث العربى, 1405 هـ ), 1/ 5 ـ 6.
3. على حجتى كرمانى, تاريخ و علوم قرآن, (چاپ دوم: تهران, انتشارات الفتح, 1394هـ)/ 157.
4. ذهبى, التفسير و المفسّرون, 1/ 361.
5. آلوسى, روح المعانى, 1/6.
6. همان, 1/ 206.
7. همان, 1/211.
8. همان, 8/ 110.
9. همان, 5/ 88.
10. محسن عبدالحميد, الآلوسى مفسراً, (چاپ اول : بغداد, مطبعة المعارف, 1968 م)/224.
11. آلوسى, روح المعانى, 1/ 303.
12. همان, 2/ 97.
13. همان, 1/ 399.
14. همان, 10 ص 118.
15. همان, 10 ص144.
16. همان, 4/173.
17. زمخشرى, كشاف, (نشرادب الحوزه), 1/ 65.
18. آلوسى, روح المعانى, 1/ 156.
19. همان, 3/ 215.
20. همان, 1/ 351.
21. همان, 1/ 361.
22. همان, 2/ 26.
23. همان, 28/ 137.
24. همان, 5/ 134.
25. همان, 3/193.
26. همان, 20/99.
27. همان, 5/ 41.
28. همان, 28/ 74 و نيز رك: 15/ 64 , 153; 18/181; 22/ 53.
29. همان,19/ 146.
30. همان, 28/ 27.
31. همان,3/ 204.
32. همان ,4/60.
33. ذهبى, التفسير و المفسرون, 1/ 353.
34. همان, 1/ 359.
35. همان, 1/ 359.
36. آلوسى, روح المعانى, 6/ 194.
37. همان, 6/ 194.
38. همان, 6/ 167 و نيز رك: 15/62; 16/143; 18/125; 19/60; 20/96ـ97; 21/44.
39. مصطفى ابراهيم المثينى, مدرسة التفسير فى الأندلس, (چاپ اول: بيروت, مؤسسة الرسالة, 1406 هـ / 1986م )/ 883.
40. ذهبى, التفسير والمفسرون, 1/ 356.

مقالات مشابه

روش تفسيري ثعلبي در الكشف و البيان

نام نشریهبینات

نام نویسندهنجمه کیوان‌نژاد

سخنان امام رضا (ع) در تفاسير اهل سنت

نام نشریهبینات

نام نویسندهسیده‎فاطمه میرصفی

منزلت امام رضا (ع) در تفاسير اهل سنت

نام نشریهبینات

نام نویسندهقاسم بستانی

حضرت مهدی(ع) در تفاسیر اهل سنت

نام نشریهبینات

نام نویسندهشهربانو کاهدی, صغری رادان