سياست، سامان دهى و راهبرد جامعه است. مكتب اسلام، داراى نظريه و نظام مدنى و سياسى است. نظريه و نظامى راهبردى، يعنى بنيادين، جامع و همه جانبه، سازوار و غايى است، و در نتيجه نظريه و نظام سياسى متعادل و متعالى انسانى و الهى و رو در روى نظرات و نظامات نامتعادل و نامتعالى قرار دارد. قرآن به عنوان كتاب مكتب اسلام، عهدهدار تبيين مبانى اين نظريه و نظام سياسى است. لازمه قرآن پژوهى سياسى و قرآنشناسى سياسى و همچنين سياست پژوهى و سياستشناسى قرآن و قرآنى، ابتدا شناختشناسى سياسى قرآن و آن گاه سياستشناسى قرآن يا قرآنشناسى سياست است. شناختشناسى، اعم از معرفتشناسى، منبعشناسى (عقل، وحى و عرف يا علم تجربى سياسى)، روششناسى و موضوعشناسى سياسى قرآن مىباشد. سياستشناسى قرآن، اعم از كالبد شكافى و شناخت ساختار سياسى قرآن است. كالبد شكافى سياسى قرآن، به شكل سورهشناسى راهبردى، عملى مىگردد. سوره حمد، پيش درآمد، اساس و گزيده راهبردى قرآن به نظر مىآيد. رهيافت راهبردى سوره حمد، شامل روششناسى سياسى، تجزيه راهبردى و سرانجام تحليل راهبردى سوره حمد است. مقاله حاضر صرفاً به تحليل راهبردى سوره حمد مىپردازد.
رهيافت راهبردى، قرآن، اسلام، سوره حمد، سياست، نظريه سياسى، نظريه نظام سياسى و تفسيرسياسى.
1. سوره حمد نخستين سوره قرآن از مجموعه - و در حقيقت منظومه - يك صد و چهارده گانه سورههاى قرآن است.
2. كتاب قرآن، در بردارنده (تبيين مبانى) نظريه سياسى و نظام سياسى مكتب اسلام مىباشد.
3. كتاب، مكتب و نظريه سياسى و نظام سياسى، دينى و مدنى راهبردى، يعنى بنيادين، فراگير، سازوار و غايى است.
سوره حمد، پيش درآمد، اساس و چارچوب، كليات و گزيده قرآن و نظريه و نظام سياسى قرآنى محسوب مىگردد.
سوره حمد: 1. ام الكتاب: گزيده كتاب و فهرست مطالب قرآن مىباشد.
2. فاتحة الكتاب: پيش درآمد، مدخل، ورودى و مقدمه قرآن است.
3. اساس الكتاب: يعنى زيرساخت، چارچوب و كليات قرآن است.
4. سبع مثانى: (در بردارنده) نقاط عطف هفت گانه سير و ساختار راهبردى هستى، انسانى، سياسى در نگاه راهبردى قرآن است.
بر اين اساس، ساختار راهبردى قرآن به ترتيب زير است:
1. پيش درآمد قرآن: سوره حمد (سوره اول) = سرآغاز؛
2. درآمد قرآن: سوره بقره تا مسد (سورههاى دوم تا صد و يازدهم) = متن و سازند راهبردى؛
3. برآمد: اخلاص + ناس + فلق (سورههاى صد و دوازده تا صد و چهارده) = جمع بندى و نتيجهگيرى.
نتيجه: سوره حمد: كوچك نمايى طرح هادى، نقشه راهنما، برنامه تفصيلى و عملياتى قرآن و اسلام بوده و نمونه، نماد و نمودار اجمالى كليات نظريه و نظام سياسى اسلام است.
اول، بنياد راهبردى
«بسم الله الرحمن الرحيم» (با نام خداى رحمان و رحيم)
«بسم اللَّه»
الف) «بسم»؟:
1. ب + (ا) سم = بسم؟:
الف - «ب»؟: 1) با مبدئيت، 2) بر اساس، 3) به سوى، 4) با استعانت؛
ب) - (ا) سم؟: 1) نام، 2) نماد، 3) نمودار؛ بود - بنياد/ذات - مبدأ. نتيجه: «بانام»
نظام - هستى - شناسى
با - مبدا - ئيت بر اساس با - غايت
اسم - اللَّه/ال - (ا) له
2. «ال + (ا) له»؟: اگر كلمه مشتق باشد، به معناى:
الف - «ال»: شناسا
1 - معرفه: شناسا، آشنا، روشن، 2. معروف: شناخته، آشنا، 3. معرفت: شناخت، آشنايى؛ 4.معارف: شناخت، آشنا.
ب - (ال) الّه؟: معبود
1. شايسته پرستش، 2. شايسته تسبيح و تقديس:
1) تسبيح: گشتن در، دور مدار هستى - بخشى = بزرگداشت،
2) تقديس: عدم خلل، اخلال داير مدارى = پاكداشت.
3. كمال، غايت جهت، 4. شايسته جهتگيرى.
نتيجه: اللَّه، «خدا»ى آشنا، كه خود به شكل تكوينى و فطرى دانسته و به صورت كلى و اجمالى بر كليت آنها دانا هستيم. (علّم آدم الأسماء كلّها).1
اگر كلمه غير مشتق يعنى جامد باشد، به معناى:
خدا: معبود مطلق، ذات آشنا، مبداء هستى - بخش، غايت آفرينش؛
1) اول (آخر و ظاهر - باطن)، ولى: نزديك، دوستدار، برگرداننده، 2) والى: سرپرست، 3)متولى: مواظب - (خود) مسئول (كتب على نفسه الرحمة)، 4) اولى: شايسته، بايسته؛ اولويت، جهتگيرى، ستايش؛
مدبر كل، مدير همگانى، بازگرداننده جملگى به اول:
اسم خاص - جامع: سايس كل:
الف - سياست گذار؛
ب - سياستمدار جهان هستى، نظام احسن آفرينش:
اول) در: 1. ايجاد، 2- سا(ز)مان، نظام - مندى، 3- تداوم، ترقى، پيشبرد؛
دوم) در: الف - تكوين، هستى - شناسى؛
ب - تشريع، چيستى - شناسى.
(ج - تحقق، چگونگى - شناسى
نتيجه: اللَّه، «ولى جهان».
ولايت، سياست، حاكميت
برگردان، بازگرداننده به اول
«اسم اللَّه»؟: 1) نام 2) نماد 3) نمودار (؛ بود - بنياد/ذات - مبداء) سايس كل،
نتيجه: نام - خدا؛ ولى جهان.
الف - «بسم اللَّه»؟: «ب + (ا)سم + ال + (ا) اله» = «بسم اللَّه»
نتيجه: با نام خدا، ولى جهان: نام و اسم خدا؛ مدبر و سايس كل هستى اعم از:
1) اسم اعظم، 2) اسم جامع: جامع اسامى، 3) اسم خاص.
اسامى = اسماى حسناى الهى: 1) اسامى ذات، 2) اسامى صفات، 3) اسامى فعل.
نيز: 1) اسامى جمال، 2) اسامى جلال = شاخصهاى سايس كل.
شاخصههاى حداقل نود و نه گانه: سياست حقيقى - يقينى؛
كامل، فاضله، برتر (ين / برين - الهى).
از جمله (به ترتيب الفبا): 1- احد؟ 2- اعلى؟: 3- اكرم؟: 4- اعلم؟:5 -اله - ال؟: له 6- اول - اولين؟: 7 - آخر - آخرين؟: 8 - ارحم ( ) راحمين)؟: 9 - احكم - حاكمين؟: 10 - احسن - خالقين؟: 11 - اهل - تقوا؟: 12 - اهل - مغفرت؟: 13 - اقرب - اقربين؟: 14 - ابقى: پايدارى؟: 15 - بارى؟: 16 - باسط؟: 17 - باعث؟: 18 - باطن؟: 19 - بر؟: 20 - بصير؟: 21 - بديع؟: 22 - تواب؟: 23 - جبار؟: 24 - جليل؟: 25 - جميل؟: 26 - جواد؟: 27- جامع؟: 28- حكيم؟: 29 - حليم؟: 30 - حى؟: 31- حق؟: 32 - حميد؟: 33 - حسيب؟: 34 - حفيظ؟:....
بر اين اساس، بسم اللَّه؟ يعنى: نظام هستى، تدبير جهان، سياست كل عالم تكوين: 1) با مبدئيت، 2) بر اساس، 3) به سوى، 4) با استعانت؛
(ا)سمِ: 1 - نام، 2 - نماد، 3 - نمودار؛ بود - بنياد/ذات - مبدأ
= شاخصهها - مبانى - اركان؛ اسم و اسماى حسناى الهى است.
دوم - «الرحمن الرحيم»
رحمت: داد، دهش؛
الف) آفرينش جهان با تمامى موجودات و نظام احسن.
ب) فراهمى يا ايجاد حق و اداى حد و حق به همه موجودات تا سر حد نهايى سير و نيل به حد كمالى خود.
رحمت تكوينى: خلقت: نظام، ولايت (پيوست)، هدايت (بازگشت).
ابعاد دو گانه و دو ساحت هستى -شناسى انسانى با عنايت به هبوط او به دنيا و ضرورت و فراهمى امكان بازگشت او به كمال و اول. (إنّا للّه و إنّا إليه راجعون)
بعد، ساحت معنوى، متعالى: (و إلى اللّه ترجع الأمور)
بعد، مساحت مادى، توسعهاى:
(مستقر الى حين = زمينى - زمانى)
تركيب 1:
الف) ال - رحمن:
بسط، كثرت، عموميت، توسعه رحمت، نعمت عام الهى، توسعه، بخش نعمت وجود. رحمت و رحمانيتى آشنا، كه خود به شكل تكوينى و فطرى دانسته و به صورت كلى و اجمالى بر كليت آنها دانا هستيم. به تعبير مولانا در ديوان شمس:
از كمال رحمت و شاهنشهى
گنج آيد جانب ويران بلى
ب) ال - رحيم:
1) كمال، تداوم، ترقى، تعالى رحمت، نعمت خاص الهى؛ 2) تعالى بخش - ى نعمت كمال رحمت و رحيميتى آشنا، كه خود به شكل تكوينى و فطرى دانسته و به صورت كلى و اجمالى بر كليت آنها دانا هستيم. به تعبير مولوى:
اگر تو مى نروى آن كرم تو را بكشد
چنين كند كرم و رحمت سلاطينى
الرحمن (= / + / - / : / - - >») الرحيم:
الف) توسعه، تعالى / كمال (الهى): 1 - توسعه + تعالى بخشى؛
2 - توسعه - - > تعالى بخشى؛ 3 - توسعه: از جمله تعالى.
ب) توسعه عمومى - تعالى خاص: 1) توسعه توأمان با تعالى؛ 2) توسعه متعالى؛ 3) تعالى توسعه؛ 4) تعادل توسعه: - مادى - تعالى معنوى.
الف - دنيوى - اخروى، ب - ظاهرى - باطنى.
تعالى (+)
توسعه (0) طبيعى / مادى
زو قالبت پيوسته شد پيوسته گردد حالتت
اى رغبت پيوندها از رحمت پيوست او
اى خوش بيابان كه در او عشق است تازان سو به سو
جز حق نباشد فوق او جز فقر نباشد پست او
(ديوان شمس)
3. «بسم اللَّه الرحمن الرحيم»
تركيب - ات نهايى آيه
«اللَّه + الرحمن الرحيم» = «اللَّه + الرحمن الرحيم»؟:
1) خداى توسعه - تعالى بخش نعمت (/رحمت) / بسط - كمال دهنده؛ 2) خدا، كه تنها او توسعه - تعالى بخش يا رحمن - رحيم است.
«اسم اللَّه + الرحمن الرحيم» = «اسم اللَّه + الرحمن الرحيم»؛ نام - هاى اللَّه (در دو ساحت): توسعه عمومى + تعالى مؤمنين (و بالمؤمنين رحيماً). به تعبير حافظ:
بيا كه دوش به مستى سروش عالم غيب
نويد داد كه عام است فيض رحمت او
«بسم اللَّه الر + حمن الرحيم» (1) = «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» (1)؛ نظام هستى، تدبير جهان، سياست كل عالم وجود و ايجاد؛ با مبدئيت، بر اساس، به سوى، با استعانت. (ا) سمِ: )نام، نماد، نمودار؛ بود - بنياد/ذات - مبدأ = شاخصهها، مبانى، اركان؛ اسم، اسماى حسناى الهى است.
در دو ساحت: الف) توسعه - تعالى/ كمال (الهى): 1 - توسعه + تعالى بخشى، 2 - توسعه - - >تعالى بخشى، 3 - توسعه: از جمله تعالى؛
ب) توسعه عمومى - تعالى خاص، ج) توسعه توأمان با تعالى؛
د) توسعه متعالى - تعالى توسعه؛ ه ) تعادل توسعه: 1 - مادى - تعالى معنوى، 2 - دنيوى - اخروى، 3 - ظاهرى - باطنى.
دوم، بنيان راهبردى (آيات 2 تا 4 سوره حمد):
1) «الحمدللّه رب العالمين»:
1 - ال + حمد: الف) حمد، 1) ستايش، 2) پرستش، 3) جهتگيرى.
امر حق بشنو كه گفتست انظروا
سوى اين آثار رحمت آر رو
(مولانا)
ب) ال + حمد = «الحمد»: حمدى كه خود به شكل تكوينى و فطرى دانسته و به صورت كلى و اجمالى بر كليت آنها دانا هستيم.
2 - «ل + (ا) له» = «للّه»:
الف) «لِ»: 1) خاص: ويژه، 2) اختصاص: ويژگى، 3) مخصوص: ويژگان.
ب) - (ال )لَّهِ: معبود - غايت جهت (گيرى) است.
ج) «ل + (ال + ا) له» = «للّه» هم خدايى و هم اختصاص و خداييى كه مىشناسيم و به وجود و ضرورت او در نظام هستى عمومى، جهان انسانى، اجتماعى و سياسى و نظام آنها: 1 - دانا و آگاه هستيم و در نتيجه و بر اين اساس، 2 - اعتقاد و باور داريم. خدا، با اسماى حسناى الهى. اسما و شاخصههايى كه مىتواند و بايد اركان و مبانى نظامات، نهادها، روابط و رفتار انسانى، اجتماعى و سياسى انسانها را تشكيل دهند. «و للّه الاسماء الحسناى، فادعوه»(2) دعوت و عمل به اسماى حسناى الهى. شاخصههاى سياست انسانى، در حد و بر اساس: 1) خواه در مورد شهروندان، اتباع يا ملت و مردم و جامعه سياسى، 2) خواه در مورد دولت و دولت مردان، 3) خواه در مورد عموم و هر دو. چه در روابط، نهادها، نظامات يا تعاملات، تدابير و سياستهاى: الف - داخلى و ب - خارجى. به تعبير مولانا:
نسبت اين فرعها با اصل ها
هست بىچون ار چه دادش وصلها
براى نمونه: 1 - احديت: ايجاد وحدت و همگرايى، هماهنگى و همكارى اجتماعى، ضرورت و كارآمدى آن، 2 - اعلى: تعالى، 3 - اكرم: كرامت، تكريم و دولت كريمه، 4 - اعلم: آگاهى، اطلاع، اشراف، 5 - اله: ولايت - سرپرستى، 6 - اول - اولين: آغاز - گرى، 7 - آخر - آخرين: غايت و نهايت 2نگرى، 8 - ارحم راحمين: روابط - رفتار سياسى رحمتآميز، 9 - احكم - حاكمين: حاكميت محكم - حكمت، - حكيمانه، 10 - احسن - خالقين: خلاقيت - بهترين آفرينندگى.
سياست - نظام سياسى انسانى
بر اساس:
سياست - نظام سياسى الهى (/ آسمانى)
شاخصههاى سياسى انسانى:
وحدت بسيج هوشيارى نوآورى فراگيرى
بر اساس
احد باعث بصير بديع جامع
3 - «رب + العالمين» = «رب العالمين»:
الف) «رَبّ»: 1) پرورد - گار، 2) مدبر - مدير، 3) مربى «نمونه اعلى»؛
ب) «ال + عالم + ين» = «عالمين»:
1 - الْ + عالَم:) نظام - هستى: جهان آفرينش - عالم امكان، پديدهها، 2 - (عالم -) ينَ: ساحتها، ابعاد، جهات و مراحل دوگانه:
الف) ماده - معنا / طبيعت - فرا طبيعت / ناسوت - لاهوت؛
ب) دنيا - آخرت؛
ج) شهادت - غيب / ظاهر - باطن؛
د) انسان - جن / ملك، عالم و ساحتهايى كه مىدانيم.
رب: پرورش = از قوه به فعل در آوردن؛ بسان پرورش و رويش يك گياه، از مرحله: 1 - اصلاح بذر و بذر اصلاحى: خود سازى - سياست شخص، 2 - شخم و آماده سازى زمين و زمينه: سياست غير، 3-بذركارى - فراهمى شرايط و عوامل، 4 - برداشتن و رفع يا كاهش موانع «أولئك الأغلال فى أعناقهم».(3)
«يضع عنهم إصرهم و الأغلال التى كانت عليهم»،(4) 5 - مراقبت و حفاظت تا مرحله رشد، شكوفه دهى، شكوفايى و ميوهدهى يا بارورى و بهرهورى. همين طور، بر اساس همين الگو و بسان مصداق بارز حمد و ستايش الهى و تخلق به اخلاق، تدابير و سياستهاى ربانى: دولت و سياست، به تعبير رساى امام خمينى(ره) و بسيارى از انديشمندان ديگر و روايات مربوط، مربى و تربيت و باغبانى و كشاورزى عمومى و سياسى كشور مىباشد در همه عرصههاى اقتصادى - فرهنگى و اجتماعى. بنابراين نقش سياست و دولت، ولايت، هدايت، امامت يا مديريت اعم از سامان دهى و راهبرد است.
سياست تربيت، نه دخالت دولت و سياست همهكاره و حداكثر را بر مىتابد، و نه سياست عدم دخالت و دولت هيچ كاره و حداقل را مىپذيرد.
1) «رب»: پرورش سياسى، كارآ سازى و كارآمد سازى سياسى، سياست پرورش و بهينهسازى، بارورى و بهرهور سازى؛ 2) «ال + عالمين»: جهان و جهات يا ساحات دو گانه؛ 3) «الحمد للّه»: سمتگيرى سياسى، سياست گذارى - سياست مدارى، بر اساس - در جهت اسما و حاكميت مطلق، مقتدر، بدون معارض، بىعارضه و يقينى و حقيقى الهى؛ 4) «رب العالمين»: «الحمد للّه رب العالمين» (2) (ستايش خداى را، كه پروردگار جهانيان است). عالمى آشنا، كه خود به شكل تكوينى و فطرى دانسته و به صورت كلى و اجمالى بر كليت آنها دانا هستيم. شايسته و بايسته است كه با ستايش زبانى، قلبى و قالبى و با تسبيح و تقديس نظرى و عملى، در راستاى اسما و شاخصههاى سياست الهى: الف - جهتگيرى نمود و ب - با طراحى و برنامهريزى، به سياست گذارى و اعمال سياستها، هماهنگى و نظارت و كنترل اجتماعى و سياسى پرداخت. 2) «الرحمن الرحيم» (3)(خدايى كه بخشنده و مهربان است).
الرحمن الرحيم: چرايى تكرار؟ به نظر مىرسد مورد نخست به تبيين بنياد دو ساحتى اشاره داشته و در مورد دوم به دو ساحت بنيان راهبرد انسان، نظام سياسى و سياست آن توجه داده مىشود.
تركيب - ات: 1 - «الرحمن + الرحيم) 2 - «الرحمن الرحيم»
نخستين اصل راهبردى بر اساس بنياد توحيدى و بينش راهبردى پيش، اعتقاد و عمل به دو ساحت توسعه عمرانى و اقتصادى توأمان با تعالى فرهنگى و اجتماعى است، خواه در تدبر يا طراحى و سياست گذارى نظام اجتماعى مدنى و سياسى - اعم از هدف گذارى، اصول، مراحل، عوامل و اولويت بندى - خواه در تدبير يا برنامه ريزى - اعم از امكان سنجى و زمان بندى - خواه در اداره يا اجرا و به خصوص در اعمال سياستها، سياست سنجى و ارزيابى سياستها.
نتيجه: ترسيم و تحقق تعادل سياسى بين توسعه مادى و اقتصادى با تعالى معنوى و فرهنگى، اخلاقى و اجتماعى. آن هم در گسترههاى: 1 - شخصى و درونى، اعم از (ذهنى - عقلى - فكرى - نظرى روحى - روانى - اخلاقى)، جسمانى - بدنى - طبيعى، 2 - فردى و شهروندى، 3 - جمعى: الفخانه و خانوادگى، ب - گروهى، 4 - اجتماعى ملى، 5 - امتى، 6 - تا بين المللى، بين امتى و جهانى.
نمودار سياست متعادل و متعالى انسانى (الهى)
تعالى / رحيميت تعادل سياسى: حاكميت - حكمت
رحمت صفت خداى باقيست
و آن را كه خداى برگزيند
(سعدى)
زير ساخت، مقدمه و لازمه توسعه و تعالى، رحمت به معناى پيوست و همگرايى و حتى گرايش و چسبندگى اجتماعى است. بدون رحمت، واگرايى و تنازع يعنى هرج و مرج و خشونت خواهد بود.
احمقانه از سنان رحمت مجو
زان شهى جو كان بود در دست او
(مولانا)
3 - «مالك يوم الدين» (4) (پادشاه روز جزا):
تركيبات: «مالك + يوم + الدين»، «مالك + يوم الدين»، «مالك يوم الدين»:
مالك: الف - مالك، دارنده حق، حاكميت و قدرت تصرف؛
ب - ملك، حاكم و فرمانرواى، روز (آشناى) دين، روزى آشنا، كه خود به شكل تكوينى و فطرى دانسته و به صورت كلى و اجمالى بر كليت آنها دانا هستيم، خواه دوره دين مدارى و مدنى، يعنى هميشه تاريخ و سير آن، خواه غايت هستى و تاريخ و نهايت آن، به اعتبارى ديگر، دار و دوره گشت و كشت به ويژه و در نهايت دار و دوره بازگشت و برداشت. اين معنا، مبين فراگيرى و اقتدار سياست، حاكميت و نيز دولت و مديريت همچنين ضرورت و پايدارى آن مىتواند باشد.
اصل اول: عبادت - استعانت الهى = حاكميت - قدرت (سياسى) خدايى:
1) «إيّاك نعبد و اياك نستعين» (5) (تنها تو را مىپرستيم و مطلقاً از تو يارى مىخواهيم).
حال با اين بنياد هستىشناسى راهبردى و توحيدى. بر اين بنيان چيستىشناسى راهبردى و حاكميتى، اصول مبانى سياسى و مديريت راهبردى عبارتند از: 1 - عبادت - استعانت الهى /پرستش - يارى خدا؛
عبادت: تعيين - ترسيم - تنظيم حاكميت، فقط بر اساس، در جهت و به سو و براى او و با تسبيح و تقديس الهى، زيرا تنها او شايسته و بايسته عبادت، بندگى و پرستش مىباشد: «اياك نعبد» (تنها تو را مىپرستيم) فقط و مطلقاً: اطاعت و پيروى احكام، حاكميت و حكومت، تو: خدا، توسط: (نوع) انسان، بر اساس: اختيار، اراده - تدبير با خاصگى: خلافت - حكومت بر زمين و زمينيان در زمان.
«و»: به اضافه (+)، در نتيجه (- - >)، از جمله (:)
استعانت؛ قدرت. قدرت حقيقى - حقيقت قدرت - مبدأ عملى - عينى قدرت سياسى. منشأ نظرى و علمى قدرت سياسى: «إيّاك نستعين» (فقط از تو يارى مىجوييم) فقط و مطلقاً: با درخواست و فراهمى يارى و همراهى و نيز حاكميت و توانايى تو، خود خدا. با بهرهگيرى هر چه فراتر، از مبادى قدرت و قواى گوناگون طبيعى و مادى محيطى، پيرامونى و فرا پيرامونى: «هو الذى خلق لكم ما فى الارض جميعا».(5) انسانى، خواه نيروهاى شخصى اشخاص، توانايىهاى ذهنى - عقلى - فكرى - نظرى - علمى و نگرشها و توانايىهاى روحى - روانى - اخلاقى - گرايشها و توانايىهاى جسمى - بدنى، خواه كارآيى فردى افراد، يا بهرهورى و اثر بخشى جمعى گروهها و سرانجام كارآيى اجتماعى، اقتصادى - عمرانى، فرهنگى - ايدئولوژيكى، سياسى؛ عمومى - دولتى، اعم از قابليت ادارى - حقوقى - دفاعى - امنيتى)، حتى قواى غيبى و مدبران امور يا ملايك.
«و إذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الّا ابليس، ابى و استكبر و كان من الكافرين».(6)
تنها و تنها با شناخت و تبعيت قوانين هستى، از طريق و بر اساس: 1 - ضروريات عقلى و حكمى، كه آدمى به صورت اجمال و كلى به مبادى آنها، دانايى پيشينى دارد، چرا كه «علّم آدم الأسماء كلّها»(7) پذيرش و اطاعت هدايت وحيانى و شرعى و با بصيرت، سير و نظارت و عبرت و تجارب علمى سياسى.
2) «اهدنا الصراط المستقيم» (6) (ما را به راه راست هدايت فرما).
صراط مستقيم: راست - درست؛ سا(ز)مان - دهى راهبردى = راهبرد: 1 - سياست گذارى: نظريه سياسى - نظريه نظام سياسى، 2 - سا(ز)مان - دهى راهبردى: پى سازى زير ساخت - ى نظام راهبردى و سياسى.
هدايت: راهبرى: 1 - سياست مدارى: ابلاغ - اعمال سياستها و حدود؛ 2 - نظارت و كنترل مستمر بر حسن راهبرد يا بر اجراى سياستها.
1 - «اهدنا»: الف - درخواست - اعلام نظر و نياز،
ب - هدايت = راهبرد، راهنمايى - راهبرى،
ج - ما - ها؛ انفرادى - اجتماعى (انديويدواليسم - كلكتيويسم)،
2 - «ال + صِّراط»: راه - راهبرد: مسير آشنا، سير شناخته شده، راه و راهبرد آشنا، كه خود به شكل تكوينى و فطرى دانسته و به صورت كلى و اجمالى بر كليت آنها دانا هستيم.
3 - ال + مُسْتَقِيم: آشنا - شناخته شده، راهبرد:
الف - راست -/ ى / برتر - متعادل، ب - درست - ى / بهينه - متعالى. راست و درستى آشنا، كه خود به شكل تكوينى و فطرى دانسته و به صورت كلى و اجمالى بر كليت آنها دانا هستيم. «و نفس و ما سواها فألهمها فجورها و تقواها».(8)
1) نمودار راه - راهبرد مستقيم:
h
2) نمودار هدايت: نمودار الف - بشارت:
h
ارايه نظريه - نظام راهبردى / سياسى = سياست گذارى
h
نمودار ب - انذار: منع از نظرات و نظامات - تحريفى - انحرافى - انحطاطى:
« + »
h
راه مستقيم
«-»f g«-»
«اللّه ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا أوليائهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات».(9)
برآمد سوره حمد: زير ساخت - ار راهبردى سياسى:
اول - زير ساخت هدايت - راهبرد: «صراط الذين انعمت عليهم» (7)
(راه كسانى كه به آنها انعام فرمودى).
تجزيه: «صراط + الذى (+) ن + ا + نعم + ت + على + ه (+) م».
تركيب - ات: 1) «صراط + الذين + انعمت + عليهم»؛
2) «صراط الذين + انعمت عليهم»؛ 3) تركيب اصلى - نهايى: «صراط الذين انعمت عليهم».
1 - صِراطَ الَّذِينَ: راه، مسير - سير؛ همان - آنها - يى كه؛
2 - أنْعَمْتَ: نعمت و امكانات داده شدگان اعم از نعمات عام: زمينهها، شرايط - علل و عوامل: تكوينى - طبيعى - انسانى، مادى و جسمانى محيطى (پيرامونى - فراپيرامونى)، بدنى، معنايى - معنوى يا عقلى - روحى؛ اقتصادى - فرهنگى - سياسى و شخصى - فردى - جمعى - اجتماعى.
نعمات خاص: خلافت - اختيار - ولايت - هدايت - رسالت - امامت راهبرد متعادل - متعالى.
3 - «عَلَيهِمْ»: نعمات: الف) بر (له - براى) و ) فرا - روى
ب) جمع اشخاص و افراد/ انفرادى، جمع كل - ى / اجتماعى آنها.
برخورداران از نعمت هدايت و راهبرد، هدايت راهبردى و راهبرد هدايت، اعم از مراتب: اول) پيام آورى - راهنمايى - سياست گذارى - تأسيس - بنيان گذارى مكتب - نظريه سياسى - نظام سياسى - امت - دولت - سياست؛ دوم) امامت - راهبرى - سياست مدارى - تابع / خليفه - كارگزار سياسى مكتب - نظريه - نظام سياسى - مديريت سياسى امت - دولت - سياست نظام. سياست متعادل و متعالى انسانى.
نمودار زير ساخت - ى راه هدايت - مستقيم = سبل اسلام:
تعالىhمعاد
عادل - مبداء
حدود شرعى / شريعت: حليت / واجبات - استحباب - اباحت - كراهت - حرمتها، يا مبانى - اركان دين - ى: معروفها - منكرات.
دوم) نفى و نهى بيراهى - بد راهى سياسى / راهبردى: الف - غضب، ب - ضلالت «غير المغضوب عليهم و لا الضالين» (7) (غير از راه كسانى كه بر آنها خشم گرفتى و نه راه گمراهان).
1 - «غَيْر الْمَغْضُوبِ»: 1) جز - فراى، 2) ضد - بر خلاف و با نهى:
الف - غضب: 1) خشم - ناك - ى، 2) شدت (- خشونت - طلب)؛
ب - مغضوب: 1) مورد خشم، 2) طرف شدت، خشم و خشونتى آشنا، كه خود به شكل تكوينى و فطرى دانسته و به صورت كلى و اجمالى بر كليت آنها دانا هستيم. خشم و خشونت در نظريه سياسى - نظام سياسى - سياست - روابط سياسى - رفتار سياسى فردى و شهروندى، جمعى و گروههاى سياسى و اجتماعى ملى، داخلى، خارجى، بين المللى، امتى، بين امتى تا جهانى. در تمامى عرصههاى اقتصادى - فرهنگى - سياسى - ادارى - حقوقى - امنيتى - نظامى - قضايى.
2 - «عَلَيْهِمْ»: نيروها - نهادها - نظريات - نظامات سياسى و راهبردى:
الف - شدت - خشونتآميز: تنازعى - هژمونيك - سلطه طلب - استكبارى؛
ب - متقابلا شدت - خشونت طلب - تشتت - تعارض خيز.
3 - «وَ»: به اضافه - در نتيجه - از جمله،
4 - «لا الضَّالِّينَ»: نه. و با: 1) نفى كردن، 2) منفى دانستن، 3) منتفى ساختن:
الف - ضل: گمراه - ى، ب - ضال: بسيار گمراه، ج - ضالين: 1) بسيار گمراهان، 2) گمراهان بسيار. ضلالتى آشنا، كه خود به شكل تكوينى و فطرى دانسته و به صورت كلى و اجمالى بر كليت آنها دانا هستيم.
سياست نامتعادل - نامتعالى: گمراهى - بد راهى طبيعى - تنازعى:
ضالين: گمراهان گم گشته (فاسدين) مغضوبين: بد راهانبىراهه(فاسقين)
تعالى رحيميت:
هدايت سياسى - سياست هدايت
رحمانيت: توسعه
طبيعت - ماديت: ضالين
شيطانىبدراهان - بيراهان تنازع - مغضوبين -
ساختار راهبردى سوره حمد:
زير ساخت - ار نظريه سياسى - نظريه نظام سياسى - سياست - دولت - حاكميت - قدرت سياسى - حكومت قرآن - اسلام؛
بنياد راهبردى قرآن - اسلام - نظريه سياسى - نظام سياسى - سياست نظام:
بنياد هستى، شناسى راهبردى - سياسى:
1 - «بسم الله الرحمن الرحيم»: توحيد يعنى مبدأ واحد - يگانه - كامل.
معاد: غايت واحد - وحدت غايت - كمال.
نظام واحد: وحدت نظام هستى - آفرينش - انسان: وحدت در كثرت، در عين كثرت در وحدت - اساس واحد: اسم اللّه
محور واحد: ولايت - داير مدارى.
بنيان راهبردى قرآن - اسلام - نظريه سياسى - نظام سياسى - سياست نظام: بينش - منش سياسى / راهبردى = جهان بينى سياسى / اعتقاد:
هستها - استها - بايستههاى راهبردى / سياسى.
2 - «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ. 3 - الرَّحْمنِ الرَّحيمِ. 4 - مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ».
اصول - زير - ساخت - ار راهبردى قرآن - اسلام - نظريه سياسى - نظام سياسى - سياست نظام: دانش - روش - كنش سياسى / راهبردى / ايدئولوژى؛ چيستها - چگونگىها - شايستهاى راهبردى / سياسى:
الف) اصول راهبردى / سياسى: راهبردهاى سياسى.
5 - «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ». 6 - «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ».
اصل اول: عبادت - استعانت الهى؛ حاكميت - قدرت راهبردى خدا - يى؛
قاعده 1: عبادت - حاكميت خدا - يى.
قاعده 2: استعانت - قدرت خدا - يى
اصل دوم: هدايت - صراط مستقيم الهى: راهبرى - راهبرد متعادل و متعالى الهى؛
قاعده 3: صراط مستقيم: راهبرد متعادل - متعالى؛ 1 - سياست گذارى 2 - سياستمدارى؛ سا(ز)مان - دهى.
قاعده 4: نظارت و كنترل راهبردى
ب) زير - ساخت - ار راهبردى / سياسى: ساختار راهبردى؛
7 - «صِراطَ الَّذين أنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ».
هدايت / راهبرد: اول) نبوت - رسالت - راهنمايى: سانّ / سياست گذارى،
دوم) امامت - راهبرى: ساس / سياستمدارى.
عدالت - تعادل (در) نظام هستى.
« + »
رحيميت: تعالى
سياسى هدايت سياسى - سياست هدايت جهان
سياسىن جامعه انسا
طبيعت - ماديت: ضالين
رحمانيت : توسعه « 0 »
مغضوبين - بدراهان - بيراهان
شيطانى تنازع -
«-»
الف) انسان، جامعه انسانى، پديدههاى انسانى...؛
ب) (پديده) سياست، جامعه سياسى، پديدههاى سياسى، دولت، حكومت، حاكميت، نظام سياسى، سياست نظام، سازمان سياسى،...؛ با مبدا ئيت، بر اساس، در جهت (غايت - نهايت - مطلوبيت) خدايى؛ الف - بوده و ب - بايسته و شايسته است، باشند. بدين ترتيب سوره حمد كليات بنيادها، بنيانها و اصول بايستها و شايستها و متقابلا نبايستها و ناشايستهاى راهبردى و سياسى را تبيين كرده و ترسيم مىكند.
راهبرد سياسى سازوكار سياسى
نظام راهبردى - سياسى
اصول سياست / راهبرد
بنيانهاى سياست / راهبرد
بنيادهاى سياست / راهبرد
كليات و بنيادها، بنيانها و اصولى كه؛
الف - زير ساخت
ب - ساختار و شاكله نظريه سياسى و نظام سياسى متعادل و متعالى انسانى و الهى اسلام را تشكيل مىدهند. كليات و بنيادها، بنيانها و اصول نظريه سياسى و نظام راهبردى و سياسيى كه؛
الف - كتاب قرآن، طى ساير آيات، به تفصيل آنها پرداخته،
ب - مكتب اسلام، با كمك سنت معصوم(ع) و آراى دانشمندان، ضمن تفسير به تطبيق عينى و تحقق عملى آن مىپردازد.
سازوكار سياسى راهبرد سياسى
- سياسى نظام راهبردى
/ راهبرد اصول سياست
/ راهبرد بنيانهاى سياست
/ راهبرد بنيادهاى سياست
نظريه سياسى و نظام سياسى: كامل و دو ساحتى، قابل تحقق و عملى، مفيد و لازم الاجرا، اثر بخش و كارآمد، نظريه و نظام سياسى متعادل و متعالى، انسانى و الهى - اسلامى.
1) استاديار علوم سياسى دانشگاه تهران.
2) اعراف (7) آيه 180
3) رعد (13) آيه 5.
4) اعراف (7) آيه 157.
5) بقره(2) آيه 29.
6) بقره(2) آيه 34.
7) بقره(2) آيه31.
8) شمس (91) آيه 8.
9) بقره (2) آيه 257.
1. المنجد.
2. فرهنگ جديد عربى - فارسى.
3. قاموس قرآن.
4. فرهنگ عميد.
5. نثر طوبى.
6. سهيل محسن افنان، واژهنامه.
7. جميل صليبا، فرهنگ فلسفى.
8. سيد جعفر سجادى، فرهنگ معارف اسلامى.
9. لسان التنزيل.
10. ابن منظور، لسان العرب.
11. خليل فراهيدى، العين.
12. مصطفوى، التحقيق فى الكلمات القرآن الكريم.
13. محمد حسين طباطبايى، تفسير الميزان.
14. تفسير روشن.
16. نرمافزار تفاسير قرآن: جامع - شامل غالب تفاسير شيعى.
17. نرمافزار نور 2 . جامع الاحاديث - شامل غالب منابع روايى شيعى.