درباره الميزان، احكام قرآني محدود و منحصر به مناسبت نزول آنها نيست

پدیدآورعلی اوسی

تاریخ انتشار1388/12/13

منبع مقاله

share 300 بازدید
درباره الميزان، احكام قرآني محدود و منحصر به مناسبت نزول آنها نيست

علي اوسي - ترجمه‏: بهاء الدين خرمشاهي

مفسر بزرگ ما محمد حسين بن سيد محمد بن محمد حسين بن ميرزا علي اصغر طباطبائي تبريزي قاضي از علماي عاليمقدار شيعة امامية اثنيعشريه در عصر حاضر است كه در استنباط احكام شرعيه از مصادر اصلياش يد طولي' داشته و به مرتبة عالي اجتهاد نايل گرديده و از فلاسفه و مفسران بزرگ قرن است و آثار علمياش دلالت بر مقام او دارد، و در زمينههاي علمي ديگر نيز دست داشت كه همه و همه حاكي از علو روح انساني و ايمان و آگاهي ژرف اوست.
از خلال سخنان پيشين، دربارة عصر زندگي مفسر و رويدادهايي كه در طول حيات او رخ داده و خانداني كه در آن پرورش يافته، چنين مييابيم كه عصر او آكنده از فراز و نشيبهاي سياسي و نشاط علمي و تحولات فرهنگي عظيم است كه همه در تفسير او اثر گذارده و علامة طباطبائي را به جانب اصلاح و اصلاحگري كشانده و او را در بعضي دورههاي فترت به مبارزه در برابر تحريفات و حملاتي كه از سوي دشمنان نسبت به اسلام وارد ميشده برانگيخته است، و از همينرو بحثهاي شفاهي و كتبي بسياري در زمينة مسائل روز در حوزههاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي طرح كرده است.
علامه در تفسيرش به مصادر بسياري در زمينة تفسير و حديث و تاريخ و جز آن توجه داشته است كه صرفاً از كتب و آثار شيعه نبوده و از امهات متون اهل سنت نيز برخوردار بوده است و اين امر نمايانگر يكي از جوانب روشمندي و نگرش اعتدالي اوست كه ميكوشد در هر بحثي ژرفكاوي كند و از آراي صاحبنظران غافل نباشد. همچنين آشكار ميگردد كه در برابر منقولات روحية تسليم محض ندارد بلكه بعضي را ميپذيرد و بعضي را رد ميكند و با آنها ارزيابانه و نقادانه برخورد مينمايد.
آياتي را كه سياق واحد دارد در يك گروه بررسي ميكند چرا كه گاه مجموعهاي از آيات ناظر به هدف واحدي است. و نيز در آغاز تفسير هر سوره هدف اساسي سوره را مطرح ميسازد و به خواننده توجه ميدهد كه مضامين اصلي و اهداف اصلي هر مقطعي چيست.
نخستين ركن روش تفسيري او تكيه بر خود قرآن مجيد در گويا كردن معناي يك آيه و دريافت معاني آن است، و در پرتو اين كار، به روش تفسير موضوعي راه ميبرد و با استفاده از گروه آيات مشابه، معناي بسياري از مفاهيم كليدي قرآن مجيد را روشن ميسازد، و بدينترتيب با روشي قرآني و تفسير قرآن به قرآن به قصص قرآني ميپردازد، و اعتماد بر روايات متناقضه ندارد، چنانكه در تفسير قصص به داستانسرايي و تخيل آزاد، ميدان نميدهد. و از سوي ديگر به تأويل آنها نيز گرايش ندارد و ميكوشد كه به آيات حاكي از يك قصه ترتيب زماني بدهد و از مجموع آيات مربوط به آن، يك قصة كامل قرآني فراهم آورد، و براي روشنگري گوشههايي از آن كه قرآن مجيد فروگذار كرده ــ زيرا كتاب هدايت است نه داستان ــ روايات وارده دربارة آنها را گرد ميآورد، به نحوي كه قصة روايي تابع مضمون قصة قرآني بوده و با آن معارض نباشد.
علامه در الميزان براي سياق و بافت كلام به عنوان يكي از قرائن حاليه در فهم كلام، شأن خاصي قائل است و از آن براي رد بعضي آراي مفسران يا قبول آن و براي بازشناسي آيات مكي از مدني، و روشنسازي معناي بعضي الفاظ مبهم قرآني و به عنوان معياري براي قبول يا رد بعضي روايات، و ترجيح نهادن بين قرائات سود ميجويد. همچنين به مسئلة پيوند و تناسب بين آيات اعتنا دارد و اكثر اوقات علاقة وافري به بيان وجه مناسب بين آنها نشان ميدهد.
و در پرتو قاعدة اساسي «تفسير قرآن به قرآن» و عمل به سياق آيات، به سنجش و رد و قبول سنتي كه مظنون باشد ميپردازد. مراد از سنت، قول و فعل و تقرير معصوم ــ اعم از حضرت رسول(ص) و ائمه اطهار(ع) ــ است. يعني در صورتي كه حديثي غيرمتواتر باشد يا با قرائن قطعي يقينآور همراه نباشد. وگرنه در حجيت احاديث متواتر بحثي نيست. و موضع او در برابر خبر واحد از اين قرار است كه آن را فقط در احكام شرعي حجت ميداند.
مفسر بزرگوار بخشهايي در تفسير خود تحت عنوان «بيان» دارد و در اين قسمتها از سنت براي تأييد و تقويت نتايج و استنباطهاي قرآني خود و نيز شرح معاني آيات در پرتو پژوهشهاي لغوي و اعراب و سياق و ظهور معني استفاده ميكند. و در همه حال بر آن است كه «انالقرآن يفسر بعضه بعضاً». و براي هرچه روشنتر ساختن و برجسته نماياندن اين نگرش خود (كه بخشي از قرآن تفسيركننده و روشنگر بخشي ديگر است) بحثهاي روايي، و منقولاتش از تفاسير نقلي (= اثري = تفاسيري كه براي شرح و توضيح آيات عمدتاً از احاديث استفاده ميكنند) و اسبابالنزول (شأن نزول) و جز آنها را مستقل ميآورد، و در ابتداي آنها كلمة «اقول» [ = چنين ميگويم ] را ذكر ميكند. و اگر آنچه در بخش روايات و مأثورات آورده با نتايج تفسيري او موافق باشد، به اين توافق و تأييد، تصريح ميكند، در غير اين صورت در مقام رد و تضعيف آنها برميآيد. و اگر در اساتيد و رجال بعضي روايات ضعفي باشد، به آن اشاره ميكند. همچنانكه با اتكا به همين نتايج تفسيري خود، در بخش بيانات به رفع تعارض بين آيات ميپردازد.
علامة طباطبائي از اسبابالنزول، به اعتبار اينكه ممكن است يك نص قرآني را توضيح دهد و وجهة معيني به آن ببخشد، سود ميجويد، و در رفع تعارض احتمالي در ميان روايات ميكوشد و گاه بخش اعظم آنها را رد ميكند. و بر آن است كه احكام قرآني محدود و منحصر به مناسبت نزول آنها نيست، بلكه عموميت يعني جنبة عام لفظ آنها مناط اعتبار است، و احكام قرآن كريم تا قيام قيامت برقرار است. او اين قاعده را (كه اصل، عموم لفظ است، نه خصوص مورد) گاهي «جري» و «تعدد مصاديق» نام مينهد.
علامه از درج مطالب دور و دراز و بيفايده، گريزان است و همواره دوستدار ايجاز و اختصار است. چنانكه اساتيد را كامل ذكر نميكند و غالباً مصدر و راوي اول را ياد ميكند، و هرچندگاه به استطرادات روايي ميپردازد ولي در اغلب موارد از درج اخبار مربوط به «فضائل سور» هم درميگذرد.
علامه طباطبائي در تفسير بعضي آيات به اقوال صحابه و تابعان هم ميپردازد، ولي بر آن است كه اين اقوال في حد ذاته فاقد حجيت است و مانند هر نص و قول ديگر تابع بحث و نقادي است. ولي گاه نيز آنها را نظر به اينكه از عصر نزول بهرهمند بودهاند، بر ساير اقوال يا اقوال ساير مفسرين مقدم ميدارد.
استاد علامه در برابر اسرائيليات، موضع منتقدانة بسيار سختگيرانهاي دارد و هشدار ميدهد كه اكثر مفسرين در تفسيرهايشان در اين ورطه افتادهاند، و علت آن در طبيعت داستان و داستانپردازي و تأثير آنها در تفاسير، و افراط در تمسك به انواع احاديث و پذيرش بيچون و چراي آنهاست، ولو اينكه با صريح عقل و آيات محكم قرآني مخالف باشند. و ريشة اسرائيليات و منشاء راه يافتن آنها به روايات اسلامي را ميكاود و براي اين كار مضامين اينگونه روايات را با آنچه در تورات و انجيل آمده است، تطبيق ميدهد و وجوه تشابه [ و اختلاف ] آنها را بازمينماياند، و جعليات يهوديان را كه با اقوال انبيا عليهمالسلام، و الهيات اصيل اديان توحيدي مخالفت دارد، بيان ميكند.
اما در مورد لغت و اعراب و علوم بلاغي در تفسير آيات، به ميزاني كه به فهم آيه مدد ميرساند و مدلول آن را روشن ميكند، سود ميجويد. همچنانكه اهتمام چنداني به اختلاف قرائات و روش معيني در اين باب ندارد، و در عين آنكه غالباً بر روايت رسمي مصحف شريف [ روايت حفص از عاصم ] اعتماد دارد، گهگاه قرائتي را كه با سياق يك يا چند آيه مناسبتر و همخوانتر است، ترجيح ميدهد. حاصل آنكه در ترجيح بين قرائات، بنا را بر سياق ميگذارد.
مفسر بزرگوار بر مبناي سياق، نصوص قرآني و نقشي كه بعضي از آيات ميتوانند در تفسير بعضي ديگر ايفا كنند و اصول اعتقادي مانند توحيد و عدل الهي و عصمت انبيا و نيز عقايد شيعة اماميه، به مناقشة آراي مفسرين و بررسي و ارزيابي آنها ميپردازد.
علامه در اين مسئله كه بايد ظاهر يا باطن آيات را گرفت، طرفدار باطني است كه ظاهر آيات و حقايق شرعي با آن موافق باشد، و تأكيد ميورزد كه مقصود اصلي در اغلب آيات همان ظاهر است، به عكس كساني از جمله بعضي متصوفه و باطنيه كه ميگويند مقصود اصلي باطن است، باطني كه فهم اهل ظاهر به آن نميرسد. و استاد طباطبائي اينان را به نقض ظواهر دين و حكم عقل، متهم و متصف ميكند. و آنجا كه با باطن موافق است، آنها را با تعدادي از روايات ائمة دين تطبيق ميدهد و اين كار را از مقولة «جري» و «تعدد مصاديق» ميشمارد، چرا كه آيات قرآني غالباً به بيشتر از يك مصداق واحد قابل حمل است، و اين مصاديق ترتب طولي دارند، نه عرضي، لذا تزاحمي بين آنها ايجاد نميشود. و گاه به طرح بعضي از آنها، در بخش بحثهاي روايي، بدون آوردن هيچ تعليقهاي، اكتفا ميكند و هدفش اين است كه به اختصار آنچه را كه از ائمة اهل بيت، در تأويل معناي باطني خاصي وارد شده است، عرضه بدارد. و گاه هست كه به انواع اينگونه روايات كه در كتب اماميه ياد شده است، اشارهاي ندارد.
دربارة موجودات غيبي نظير عرش، قلم، لوح، روش علامه، غير از روش پيشينيان است كه ميگويند هيچكس قدرت تأويل آنها را ندارد، چنانكه بعضي ديگر بر آنند كه اينها جزو متشابهاتي هستند كه تأويل آنها را كسي جز خداوند ــ سبحانه و تعالي ــ نميداند. همچنين از روش فلاسفه كه بر مفروضات و مسلمات علم هيئت بطلميوسي در تنظيم حركات كرات و افلاك آسماني، اعتماد كرده و آنچه را كه قرآن دربارة اينگونه حقايق غيبي (لوح، كرسي، قلم، عرش) گفته است، با آنها تطبيق دادهاند، پرهيز كرده است. همچنين حمل اين غيبيات بر تمثيل و تخييل [ يعني تمثيلي يا تخيلي شمردن آنها ] را نميپسندد، و اين حقايق را در پرتو معناي عرفي و لغوي آنها و روش تفسير قرآن به قرآن، معني ميكند و بر آن است كه اينها مصداقهاي حقيقي خارجي، به نحوي كه درخور ساحت قدس الهي است دارند، ولي دربارة مبهماتي كه قرآن در حق آنها ساكت است، او نيز سكوت ميكند و فقط به ميزاني كه قرآن دربارة آنها توضيح داده است، شرح و بسط ميدهد، و هر بحث ديگر را دور شدن از حقيقت تفسير ميشمارد.
با وجود بحثهاي فلسفي عديدهاي كه شادروان طباطبائي در الميزان مطرح ساخته است، در تفسير خود مسلك فلاسفه را پيش نگرفته است، و به شيوة آنان، آيات قرآني را تابع و دستخوش نظريههاي فلسفي نگردانده است، و از بعضي بحثهاي فلسفياي هم كه به ميان آورده مرادش تأييد معاني آيات و موضوعات قرآني است، و گاه بعضي از نظريهها و آراي فلسفي را كه با قرآن كريم موافق نيست، جرح و رد ميكند.
و از نظر او تأويل يعني حقايق واقعياي كه آيات قرآني از آنها حكايت يا به آنها اشارت دارد و از مضامين آيات برميآيد. و اين همانند موضع ابنتيميه دربارة تأويل است.
علامه با ادعاي كثرت نسخ كه ناشي از اطلاق آن بر تقييد، تخصيص، استثنا، تبيين و نظاير آن است، مخالف است و موضع او در اين باره، موضع اصوليان است، يعني بين اينگونه اطلاقات فرق ميگذارد و از نسخ فقط آنچه را از ظاهر آيات ناسخ و منسوخ هم برميآيد، ميپذيرد [ يعني به صرف روايات كه يك آيه ناسخ آية ديگر است اعتنا و اكتفا نميكند ] لذا تعداد موارد نسخ از نظر او اندك است.
شادروان طباطبائي دربارة آيات احكام نيز كمتر بحث ميكند، زيرا آنها را از مطالب فقهي ميداند كه جاي اصلي بحث آنها در كتب فقه است نه در تفسير و آنها را از حواشي تفسير ميشمارد، با اين تفاوت كه چون بعضي مسائل فقهي، محل خلاف و معركة آرا، باشد، آراي فقها و مفسرين را نقل و دربارة آنها بحث و بررسي و مناقشه ميكند و رأي خويش را در آن باره بيان ميدارد.
عقايد مفسر بزرگوار، اعلياللّه مقامه، هيچگونه اختلافي با عقايد رسمي شيعة امامية اثنيعشريه ندارد، و با اشاعره و معتزله در بسياري مواضع، نه فقط در مورد توحيد و عدل الهي، اختلافنظر دارد. در بعضي موارد براي دفاع از عقايد اماميه، مانند مسئلة امامت و عصمت و رجعت در آيات قرآن مجيد ژرفكاوي ميكند. همچنين براي رفع غموض بعضي آيات، از ظواهر آيات ديگر مدد ميگيرد. نيز معناي آياتي را كه از ظاهر آنها تشبيه و تجسيم خداوند برميآيد، با استفاده از آيات تنزيلي روشن ميسازد. يا در تحقيق و تأييد آنچه همة مسلمانان دربارة آن اتفاقنظر دارند، نظير مسئلة نبوت و معاد با آيات قرآني استدلال ميكند. در عين حال در مسئلة جبر و تفويض، روش عقلي محض پيش ميگيرد تا امر بين امرين را اثبات كند.
بعد از بيان روش علامه در خلال اين فقرات، اينك به روش او در قياس با روشهاي ساير مفسرين نظر ميكنيم تا همانندي و اختلاف بين آنها را بررسي كنيم، و در پرتو اين مقايسه اهم امتيازات روش تفسيري علامه طباطبائي را اختصاراً برميشماريم.
بعضي از علماي تفسير، روش تفسير مأثور (تفسير روايي) را نخستين (و بهترين) طريق در تفسير قرآن ميشمارند و معتقدند كه بخشي از قرآن، بخش ديگر را تفسير ميكند. البته اين طريقه، منحصر به «اهل اثر» يعني حديثگرايان نيست، بلكه اهل رأي و اجتهاد نيز به آن اعتقاد دارند و عموم مفسران، با وجود تفاوت نگرش، به ميزان ژرفكاويشان در قرآن كريم، از اين روش هم استفاده ميكنند. بسياري از مفسران در جنب نقل تفسير مأثور و روايت از رسول اكرم(ص) و صحابه و تابعين ــ و در مورد شيعة اماميه از ائمة اهلبيت ــ از نصوص قرآن، برداشت ظاهري دارند. و از بهترين شيوههاي تفسير، تفسير موضوعي است و علامه طباطبائي اين روش و نيز قاعدة تفسير قرآن به قرآن را اساس كار خود قرار داده است.
از نظر اعراب و بحثهاي لغوي، علامه به ميزان نياز و تا حدي كه در روشن كردن معناي آيه و رفع غموض آن مفيد است، به آنها ميپردازد و هرگز به اندازة بزرگاني چون طبرسي وارد استطرادات لغوي و نحوي نميشود. شايان ذكر است كه شادروان طباطبائي در شرح معاني مفردات و وجوه نحوي آيات، اتكاي بسياري به مجمعالبيان طبرسي دارد، و اين تفسير گرانقدر از منابع اساسي علامه در زمينة لغت و نحو و جز آن است.
از نظر بلاغي فقط براي بيان نكتههاي علمياي كه در روشنسازي معني نقش دارد، به بحث ميپردازد و غالباً در اين زمينه از كشاف زمخشري نقل اقوال ميكند، چه او از ائمة كمنظير بلاغت است، و به روشنگري اسرار بلاغت قرآني و كشف زيباييهاي سخن و باريكناهاي لفظي و نظم و پيوند عبارات آيات اهتمام شاياني دارد.
تأثير نهضت جديد تفسيرنگاري بر الميزان اين است كه ميبينيم علامه طباطبائي به شكل واضحي به اصول مكتب امام محمد عبده در تفسير، نزديك ميشود و وجوه اين مشابهتهاي فراوان بدين قرار است:
الف) پرهيز از استطرادها و بحثهاي درازدامن ملالآور و حشو و زوائد. به طوري كه آنچه مفسر ــ در اين مكتب ــ به لغت و اعراب و بلاغت و غير آنها ميپردازد به قدر نياز و به قصد كشف وجوه معاني است، نه غرق شدن در اطناب و پرداختن به جزئياتي كه مفسر را از وظيفة اصلياش بازميدارد. ب) پرهيز از بحث و بيان در مورد آنچه قرآن كريم مبهم گذارده است و اكتفا به ذكر آنچه نصوص قرآني و احاديث صحيح تأييد ميكند. پ) نيز اجتناب از احاديث ضعيف و مجعول و اسرائيليات. ت) آوردن مقدمهاي در باب اغراض هر سوره، و نظر داشتن به جنبة اصلاحگرانة اين مقدمهها و نيز پرداختن به انديشهها و قضاياي فكري و اجتماعي معاصر.
و اما موضع علامه طباطبائي در مورد نظريات علمي جديد در تفسير، اين است كه گاه به شمهاي از آنها براي تأييد اشارات علمي موجود در قرآن مجيد ميپردازد، بيآنكه در وادي تفسيرهاي علمي مادي درغلتد، چنانكه بعضي از پيروان اين شيوه از جمله طنطاوي جوهري درغلتيدهاند.
در پايان پيشنهاد ميكنم كه به اذن الهي عدهاي از صاحبنظران كمر همّت به تلخيص الميزان ببندند؛ و براي اين كار استطرادات روائي و اغلب بحثهاي متنوع ديگر را كنار بگذارند، ولي «بيان»ها را ابقا كنند. همچنين بحثهاي قرآني ملحق به بخش بيانات و آنچه از بحثهاي روايي را كه لازم و مناسب است نظير روايات مربوط به اسباب نزول و آنچه روشنگر نص قرآني است، همه را حفظ كنند.
همچنين پيشنهاد ميكنم كه عبارت «كتاب علمي، فني، فلسفي، ادبي، تاريخي، روايي، اجتماعي، حديث، تفسير القرآن بالقرآن»(2) را كه بر صفحة عنوان مجلدات بيستگانة طبع اصلي عربي الميزان ظاهر شده است، حذف كنند، زيرا با حقيقت روش مفسر بزرگوار ما تناسب ندارد، و به جاي آن فيالمثل اين عبارت را بگذارند: «الميزان، تفسير القرآن بالقرآن، عصري، ذو ابحاث قرآنية متنوعه، يعقدها المفسر للفائده والايضاح».
و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمين.

پاورقيها:

1. مقالة حاضر ترجمه و تلخيص آخرين مبحث كتاب عالمانهاي است دربارة علامه طباطبائي و روش او در تفسير الميزان با اين مشخصات: الطباطبائي و منهجه في تفسيره الميزان، المولف: علي الاوسي، طهران، منظمةالاعلام الاسلامي (= سازمان تبليغات اسلامي)، 1405 هـ. / 1985م، ص259-267.
2. اين عبارت در طبع اول عربي الميزان كه در دارالكتب اسلاميه در تهران، در زمان حيات علامه طباطبائي انجام گرفته، نيامده است. در ترجمههاي فارسي آن نيز چنين عبارت توضيحي ديده نميشود. پيشنهاد مترجم اين است كه در هيچ طبع و هيچ روايت، هيچ نوع عبارتي از اين قبيل، كه متانت علمي و آكادميك ندارد، نيايد.

مقالات مشابه

نقش غرر آيات در تفسير الميزان با تكيه بر آيات 82و83 سوره «يس»

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهعلی حاجی‌خانی, کاووس روحی برندق, محمد آسنجرانی

تفسير الميزان و قرائات غيرمتداول

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهسیدرضا مؤدب, علی خوشنویس

روش شناسى اجتهادى تفسير قرآن به قرآن در الميزان

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهعلی راد, علی محمد سویزی

بررسي ديدگاه تفسيري علامه طباطبايي در تفسير آيه تبيان

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهعلی نصیری, سیدمصطفی مناقب, سیدکریم خوب‌بین خوش‌نظر

ديدگاه تفسيري علامه طباطبايي پيرامون روابط بين‌الملل

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهفتحیه فتاحی‌زاده, مرضیه محصص

بررسي برداشت‌هاي تفسيري علامه‌طباطبايي درباره آيات مربوط به لوح محفوظ

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهسیدمرتضی حسینی شاهرودی, محمدعلی وطن‌دوست

چگونگي نقد آراء فخررازي در تفسير الميزان

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهعباس مصلایی‌پور, امان‌الله ناصری کریم‌وند